با تعجب پرسید چیه که دوستداشتی اتفاق بیفته اما همیشه غی

《با تعجب پرسید: چیه که دوستداشتی اتفاق بیفته اما همیشه غیر ممکن بود؟
گفتم : کاش میتونستم توو خیلی از قسمتای زندگیم خودمو ببینم. مثلا وقتی که دارم از ته دل میخندم، وقتی دارم به چیزی یا کسی واقعا علاقه نشون میدم، حتی وقتی که ناراحتم و دارم گریه میکنم. شاید اینطوری میتونستم بیشتر خودمو دوست داشته باشم!
دیدگاه ها (۳)

" متانویا ، به معنای تغییر افکار ، سبک زندگی ، علایق ، بیرون...

راجب احساساتش جوری صحبت میکرد که انگار داره محبوب ترین جکِ س...

وقتی خوب نیستم اونقدر نسبت ب خودم بی احتیاط میشم ک هرکس ببین...

شرم و حیا درمقابل چه؟بیولوژی طبیعی هرماهه‌ی بدن زنان؟ما روزا...

من حرفای قشنگی بلد نیستم ولی؛,وقتایی که حرف می‌زدیم شده بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط