گفت : بند باز نیستم، عاشقم؛ روی طناب عاشقی لرزان لرزان را
گفت : بند باز نیستم، عاشقم؛ روی طناب عاشقی لرزان لرزان راه می روم.
گفت: خبر داری که زندگی چقدر باریک است؟ و راه رفتن روی آن چقدر دشوار ؟
خبرداری که زندگی چقدر ناپایدار است و پیمودنش چقدر پر اضطراب؟
خبرداری که زندگی چقدر معلّق است بین بود و نبود ، بین هست و نیست ، بین وجود و عدم ، بین خیر و شر ، بین حق و باطل ، بین خوب و بد و درست و نادرست و زشت و زیبا؟
و می دانی طی کردن این همه تعلیق چقدر تشویش می آورد؟
گفت: لغزیدن و افتادن ، جرم نیست؛ همه می لغزیم ، همه می افتیم؛ اصلا لغزیدن و افتادن هم سرشت آدمی ست هم سرنوشتش ؛ اما ماندن، کمی ماندن، کمی بیشتر ماندن هنر است، فضیلت است.
تمرین کن و طاقت بیاور، راه رفتن روی بند و بلا را، کمتر لغزیدن را، کمتر افتادن را... همین.
#عرفان_نظرآهاری
گفت: خبر داری که زندگی چقدر باریک است؟ و راه رفتن روی آن چقدر دشوار ؟
خبرداری که زندگی چقدر ناپایدار است و پیمودنش چقدر پر اضطراب؟
خبرداری که زندگی چقدر معلّق است بین بود و نبود ، بین هست و نیست ، بین وجود و عدم ، بین خیر و شر ، بین حق و باطل ، بین خوب و بد و درست و نادرست و زشت و زیبا؟
و می دانی طی کردن این همه تعلیق چقدر تشویش می آورد؟
گفت: لغزیدن و افتادن ، جرم نیست؛ همه می لغزیم ، همه می افتیم؛ اصلا لغزیدن و افتادن هم سرشت آدمی ست هم سرنوشتش ؛ اما ماندن، کمی ماندن، کمی بیشتر ماندن هنر است، فضیلت است.
تمرین کن و طاقت بیاور، راه رفتن روی بند و بلا را، کمتر لغزیدن را، کمتر افتادن را... همین.
#عرفان_نظرآهاری
۸۶۹
۰۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.