اگر چه اجبار بود
اگر چه اجبار بود
معرفی فیک 👇
شخصیت ها =کیم ا.ت، جئون جونگ کوک، پارک لیا، جئون جونگ سوک ، لی سه جونگ ، لی جنی ، بابای ا.ت ، بابای کوک، مامان کوک ، اجوما ، کیم جیونگ ، پارک جنا ، لی سه جانگ، لی سارا🎀
ژانر = عاشقانه ، غمگین، اص///مات
جونگ کوک = جذاب ، خشن ، پولدار ، دوست دختر داره
ا.ت = خوشگل ، کیوت ، مهربون، به همه کمک میکنه ، وضعیت مالی خوبی دارن ، از همون بچگی مادرش رو از دست داده ، یه خواهر داره که خیلی دوسش داره
خلاصه داستان 👇
همه چیز برای من یک بازی بود ... یک بازی تلخ و اجباری ... اصلا نمیدونستم با این بازی چه بلایی سر خودم و اون بیچاره میاد ... فقط برام آبروی بابام مهم بود ... اما اون بیچاره !!! تقصیری نداشت ... مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگران فقط سرم و بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود .... سکوت ...... !!!
صدای خرد شدن غرور و احساسو شخصیتشو میشنیدم اما ... کاری از دستم بر نمیومد .... خودم بازیچه بودم !!!
این لکه ننگی که داشت آبروی چند ساله بابام و میبرد ... چاره ای نبود... نمیدونستم تا کی باید همدیگر و تحمل کنیم ... اما بد کردم باهاش ... خیلی بد ...!!
( دختری زجر کشیده ....مجازات میشود و در این مجازات پسری را هم با خود شریک میکند .... نمیخواهد ... اما برای حفظ آبروی پدرش مجبور میشود ... همه چیز اجبار است .)
معرفی فیک 👇
شخصیت ها =کیم ا.ت، جئون جونگ کوک، پارک لیا، جئون جونگ سوک ، لی سه جونگ ، لی جنی ، بابای ا.ت ، بابای کوک، مامان کوک ، اجوما ، کیم جیونگ ، پارک جنا ، لی سه جانگ، لی سارا🎀
ژانر = عاشقانه ، غمگین، اص///مات
جونگ کوک = جذاب ، خشن ، پولدار ، دوست دختر داره
ا.ت = خوشگل ، کیوت ، مهربون، به همه کمک میکنه ، وضعیت مالی خوبی دارن ، از همون بچگی مادرش رو از دست داده ، یه خواهر داره که خیلی دوسش داره
خلاصه داستان 👇
همه چیز برای من یک بازی بود ... یک بازی تلخ و اجباری ... اصلا نمیدونستم با این بازی چه بلایی سر خودم و اون بیچاره میاد ... فقط برام آبروی بابام مهم بود ... اما اون بیچاره !!! تقصیری نداشت ... مجبور بودم در برابر نگاه های سرد و پرسشگران فقط سرم و بندازم پایین و سهم اون فقط سکوت بود .... سکوت ...... !!!
صدای خرد شدن غرور و احساسو شخصیتشو میشنیدم اما ... کاری از دستم بر نمیومد .... خودم بازیچه بودم !!!
این لکه ننگی که داشت آبروی چند ساله بابام و میبرد ... چاره ای نبود... نمیدونستم تا کی باید همدیگر و تحمل کنیم ... اما بد کردم باهاش ... خیلی بد ...!!
( دختری زجر کشیده ....مجازات میشود و در این مجازات پسری را هم با خود شریک میکند .... نمیخواهد ... اما برای حفظ آبروی پدرش مجبور میشود ... همه چیز اجبار است .)
- ۶.۰k
- ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط