پسر عمو

پسر عمو

کنسرت شروع شده بود و خبری از لیا نبود
تهیونگ فهمیده بود که واقعا آدمای معروفی اینجان و هانا هم میخاست کل توجه ها روی اون باشه
همه نگران بودند ایدل معروف با لباسی بسیار زیبا و صورتی که با ماسک پوشانده بود در حال اجرا بود
وقتی به قسمت اوج آهنگ رسید ماسکش رو برداشت
و به بالای سرش برد
همه تور ها روی ماسک رفت و صورتش پیدا نبود تا اینکه ماسک رو پرت کرد و شروع به خواندن کرد
هانا و مادرش و پدرش و همچنین دو دختر. عموی دیگرش
از خشم صورتشان قرمز شده بود و باقی اعضای خانواده با افتخار به دخترشان نگاه میکردن
اون لیا بود شغل لیا کار کردن تو کاباره با بار نبود بلکه شاد کردن دل مردم و همچنین اون باعث افتخار کشورش شده بود
شرکت اونا بالا رفت بخاطر لیا
محصولات اونا معروف شد بخاطر لیا
تمام پیشرفت های اونا به خاطر لیا بود
پدر بزرگ دیگه سه نوه هر5زش رو نمی‌دید و لیا رو
تنها نوه دختریش معرفی می‌کرد
لیا و تهیونگ حال بدون ترس با هم بودن
بچه دار شدن و طرفداران لیا هم خیلی خوشحال بودن

و شاید خدا میخواهد بگوید که هر چه شود باز هم دو عاشق را به هم می‌رسانم پس نترسید :)

پایان

میخواستم زود تمام بشه بریم سراغ بقیه درخواستی ها
دیدگاه ها (۲)

آغا این الاغ رو تو تیکتاک دیدین؟یارو روانیه🤣🤣

ترو خدا حمایت کنین 🥸

پسر عمو داخل شدیم و خانوادشون رو دیدن با هم سلام کردن و بلاخ...

پارت پنجم: بیداریقطار در حال حرکت بود. هلیا و لیا کنار هم نش...

P⁹هانا : جونکوک هانی به سمت صدا برگشتیم وای مگه من هنوز با ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط