میخواستم برم حمام منتهاحوصله نداشتم دلمم گرفته بود دخترخا

میخواستم برم حمام منتهاحوصله نداشتم دلمم گرفته بود دخترخاله ام اینجا بود گفتم توروخدابیا ی صندلی میزارم توهم بیاتوحموم پیش من من حوصله ام نمبگیره برم حمام خخخخ
دیدگاه ها (۳)

:ذهن ما ..... به یک قطعه زمین شباهت دارد،،،،باید آن را بکاری...

دعای امشبپروردگارادراین شب زیباایمان غبار گرفته مارادرباران ...

بارالها چتر رحمتت را همیشه برسر دوستانم بازنگه دارو بهترین ت...

پارت : ۳

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۷ دلم نمیخواست برم بیرون دنبال یه ب...

پارت ۲ که جونگ ایل شروع کرد به حرف زدن÷ میگن اینجا خوناشام ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط