{در روزه ازدواج جدید }
{در روزه ازدواج جدید }
پارت 1
ات پشته دیوار ایستاده بود و خیلی مرموز داشت پسره رو نگاه میکرد با اون دندون هایه خرگوشیش لبه پایین اش رو گاز گرفته بود و همش پلک های زود زود میزد قلب اش از دسته خوشتیپ ترین پسره مدرسه تند تند میزد
ات : اییییی خدا یا این پسر از وقتی اومده منو دیونه خودش کرده وای خدا یعنی اگه منو ببینه دیونم میشه عه معلومه که میشه ای وای استرس دارم کاش کاکائو کاراملی ام الان بود میخوردمش
آخر حرف اش با کلافگی و بهانه ای گرفت
و دوباره با عشق کوچولو اش خیره به اون پسره شد
پسره با دست هایش مشغول صحبت بود که خیلی نرم و به حرفا هایه دوست هایش گوش میداد
ات آروم با خود اش زمزمه کرد
ات : کی بهش اعتراف کنم یعنی بهم چی میگه شاید بگه تو خوشگل نیستی یا
لحظه ای سکوت کرد و یاد سن اش اوفتاد و با داد و گریه الکی گفت
ات : ای خداااااااا من فقد 16 سالمه اوف
و دوباره با لحنه نرم و مهربون گفت
ات : شاید خودش 18 شالش باشه وای خدا من بمیرم برایه سنش
و دوباره مشغول نگاه اون پسره شد
یهویی یکی با دست اش زد به شونه اش که به طرف پسرا اوفتاد و لباس اش گلی و خاکی کثیف شدن ات با عصبانیت بهش نگاه کرد
و توجه همه پسرا بهش جلب شدن همه دحتر ها و پسر هایه مدرسه اومدن سمته اونا
رونا یکی از بجنس ترین دختره مدرسه هست و با مین ات خیلی سره لج داره
ات نگاهش اوفتاد سمته همون پسره با خود اش گفت
ات : یاااااااااا اون داره نگاهم میکنه با این وضعیت اوف رونا دارم برات اما اگه الان مثل خودم رفتار کنم اون پسره ازم بد اش میاد اما ...
ات با پوزخندی گفت
ات : ای خدا دوباره گدا اومد
ات از رویه زمین بلند شد و لباس هایش رو تکون داد که از خاک های کمی تمیز شه
همیه دختر و پسر های اون مدرسه به یکیشون جم شدن و همش دمه گوشه هم پچ پچ میکردن
رونا: چرا همش یونجون دنباله تویه دختریه احمق
آخر حرف اش رو با داد گفت و ات با پوزخندی گفت
ات : دختره گدا من قربونه تو برم آخه وقتی کسی دوستت نداشته باشه ازش دور شو احمق
رونا عصبی داد زد
رونا : دحتره احمق
به سمت اش زود قدم برداشت و دست اش رو بالا برد و میخواست سیلی بهش بزنه اما ات دختر زیرک و چابک دسته رونا رو گرفت و گفت
ات : فکر کردی سنم کمه هر کاری میخواهی میتونی بکنی
ات رونا رو به سمته دیگه ای هول داد و اون هم سر اش به دیوار خورد
ات : اخخخ خستم این گدا ها تمومی نداره
و بهش پشت کرد سمته سالون مدرسه میرفت و نگاهش رو به اون پسره داد چشم تو چشم شدن و ات با اعتماد به نفس سمته سالون رفت
وقتی وارده سالون شد زود رفت پشته در و دست اش رو گذاشت رویه قلب اش ......
_______________
ویس بیشتر از دو پست اجازه نمیده مه بزارم
پارت 1
ات پشته دیوار ایستاده بود و خیلی مرموز داشت پسره رو نگاه میکرد با اون دندون هایه خرگوشیش لبه پایین اش رو گاز گرفته بود و همش پلک های زود زود میزد قلب اش از دسته خوشتیپ ترین پسره مدرسه تند تند میزد
ات : اییییی خدا یا این پسر از وقتی اومده منو دیونه خودش کرده وای خدا یعنی اگه منو ببینه دیونم میشه عه معلومه که میشه ای وای استرس دارم کاش کاکائو کاراملی ام الان بود میخوردمش
آخر حرف اش با کلافگی و بهانه ای گرفت
و دوباره با عشق کوچولو اش خیره به اون پسره شد
پسره با دست هایش مشغول صحبت بود که خیلی نرم و به حرفا هایه دوست هایش گوش میداد
ات آروم با خود اش زمزمه کرد
ات : کی بهش اعتراف کنم یعنی بهم چی میگه شاید بگه تو خوشگل نیستی یا
لحظه ای سکوت کرد و یاد سن اش اوفتاد و با داد و گریه الکی گفت
ات : ای خداااااااا من فقد 16 سالمه اوف
و دوباره با لحنه نرم و مهربون گفت
ات : شاید خودش 18 شالش باشه وای خدا من بمیرم برایه سنش
و دوباره مشغول نگاه اون پسره شد
یهویی یکی با دست اش زد به شونه اش که به طرف پسرا اوفتاد و لباس اش گلی و خاکی کثیف شدن ات با عصبانیت بهش نگاه کرد
و توجه همه پسرا بهش جلب شدن همه دحتر ها و پسر هایه مدرسه اومدن سمته اونا
رونا یکی از بجنس ترین دختره مدرسه هست و با مین ات خیلی سره لج داره
ات نگاهش اوفتاد سمته همون پسره با خود اش گفت
ات : یاااااااااا اون داره نگاهم میکنه با این وضعیت اوف رونا دارم برات اما اگه الان مثل خودم رفتار کنم اون پسره ازم بد اش میاد اما ...
ات با پوزخندی گفت
ات : ای خدا دوباره گدا اومد
ات از رویه زمین بلند شد و لباس هایش رو تکون داد که از خاک های کمی تمیز شه
همیه دختر و پسر های اون مدرسه به یکیشون جم شدن و همش دمه گوشه هم پچ پچ میکردن
رونا: چرا همش یونجون دنباله تویه دختریه احمق
آخر حرف اش رو با داد گفت و ات با پوزخندی گفت
ات : دختره گدا من قربونه تو برم آخه وقتی کسی دوستت نداشته باشه ازش دور شو احمق
رونا عصبی داد زد
رونا : دحتره احمق
به سمت اش زود قدم برداشت و دست اش رو بالا برد و میخواست سیلی بهش بزنه اما ات دختر زیرک و چابک دسته رونا رو گرفت و گفت
ات : فکر کردی سنم کمه هر کاری میخواهی میتونی بکنی
ات رونا رو به سمته دیگه ای هول داد و اون هم سر اش به دیوار خورد
ات : اخخخ خستم این گدا ها تمومی نداره
و بهش پشت کرد سمته سالون مدرسه میرفت و نگاهش رو به اون پسره داد چشم تو چشم شدن و ات با اعتماد به نفس سمته سالون رفت
وقتی وارده سالون شد زود رفت پشته در و دست اش رو گذاشت رویه قلب اش ......
_______________
ویس بیشتر از دو پست اجازه نمیده مه بزارم
۲.۶k
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.