باید معجزه ای بی آفرینم

باید معجزه ای بی آفرینم
مثلا وقتی تو دارد اخمت می آید
قبل از آنکه بنشیند رویِ صورتت
من بوسه بارانت کنم
که اصلا یادت برود اخم داشته ای
یا اینکه
وقتی من می خواهم با تو قهر کنم
قبل از فکرش
مرا در آغوش بگیری
و من یادم برود اصلا برایِ چه می خواستم لوس شوم
قهر کنم .. و مهربانی هایم را
نثارِ بودنت نکنم ؟
باید معجزه ای بی آفرینم
که خنده هایمان به گوشِ دنیا برسد
تا همه بخندد
پیش از آنکه اشک بر چشمانشان سرازیر شود...



عادل دانتیسم
دیدگاه ها (۶)

گریه زبانِ دوم من است !گاه گاهی تکلّم می کنمبا لهجه ی بارانی...

هنوز همبعد از سالها زیر این سقف کوتاهِ سنگی منتظرم تا بیایی ...

دلنوشته ای از خودم..((:

به انقلاب می روم؛بساط کتابم را پهن می کنم وَ همه ی شعرهایی ر...

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط