پدرم حق داشت وقتی خبر داوطلب شدن مرا شنید عصبانی شد
پدرم حق داشت. وقتی خبر داوطلب شدن مرا شنید، عصبانی شد : " احمق، بگذار دیگر پسرهای فامیل بروند ! "
ولی آنها آنقدر احمق نبودند که داوطلب شوند !
پدرم یک کارگر بود. میخواهی یک چیزی را به تو بگویم ؟
همیشه پسرهای کارگران هستند که در جنگ کشته میشوند ...
✍ 🏼 #اوریانا_فالاچی
📙 زندگی جنگ و دیگر هیچ
ولی آنها آنقدر احمق نبودند که داوطلب شوند !
پدرم یک کارگر بود. میخواهی یک چیزی را به تو بگویم ؟
همیشه پسرهای کارگران هستند که در جنگ کشته میشوند ...
✍ 🏼 #اوریانا_فالاچی
📙 زندگی جنگ و دیگر هیچ
- ۲۹۹
- ۰۹ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط