چند پارتی
چند پارتی
جیهوپ
پارت ۳
.
.
رفتم پایین همه منتظر من بودن و رویه مبل نشسته بودن رفتم پایین سلامی کردم و آقای کیم گفت :بشین دخترم
نشستم که گفت:امشب دختر عمو های پسرای من به اینجا میان و من دوست دارم که بهترین لباس هارو بپوشی چون امشب میخوام تورو بهشون معرفی کنم البته که قبلاً جسیکا تورو معرفی کرده ولی خودم شخصه میخوام تو رو بهشون معرفی کنم
من به همه حرفاش گوش دادم و بله ای میگفتم که یهو گفت :چه ساعت زیبایی مشخص هست که مارک بسیار گرانی هست
چون میدونستم نباید اینجا حرفی از پدرم بیارم گفتم :خاله ام برام خریده یادگاری هست
آقای کیم :اهوم بسیار زیباست ... یونا بیا اینجا
لیا:گفت یونا برگشتم سمت کسی که جواب داده بود که دیدم اون یونای خودمه یونا جون خودمه عشق خودمه نگاه یونا به نگاه من گره خورد که گفتم:یونا ... خودتی
جسیکا:میشناسیش دخترم
لیا:بله اون صمیمی ترین دوستم بود بلند شدم و رفتم پیشش نزدیکش که شدم سریع پرید بغلم و گفت: دلم برات تنگ شده بود لیا جونم (با گریه)
لیا؛ گریه نکن الان همه میبینن دختر(ارومم که فقط یونا بشنوه) از بغلم در اومد و سمت آقای کیم برگشت و گفت:من ... مننن... مننن واقعا متاسفم آقا دست خودم نبود
آقای کیم:نه دختر چیزی نشده که دوتا دوست قدیمی همدیگه رو دیدن منم بودم همین کار رو میکردم
تو دلم حس میکردم که چقدر شبیه باباعه ولی نمیدونم واقعا حس میکنم که ... هعیی اصن هیچی نمیدونم داشتم به صورت آقای کیم نگاه میکردم که یهو نگام افتاد به پسراش سریع چشمامو ازشون گرفتم و با لبخند به یونا نگاه کردم ....
جیهوپ ویو
واووو چقدر دختر خوشگله ای من تا حالا به هیچ دختری پا ندادم ولی این دختر خیلی زیباست درسته تازه اومده ومن اصلا نمیشناسمش ولی تو همین زمان کم جذبش شدم
آقای کیم:جیهوپ!
جیهوپ:بله پدر
آقای کیم:برو و اتاق پرو رو به لیا نشون بده تا لباس هایش و انتخاب کنه و تو شوگا برو و بدلیجاتی که اونجا هستن رو بعد از انتخاب لباس لیا بهش بده و تو جین تو هم کفش و ناخن های زیبایی برا لیا بیار و تو نامجون تو هم وسایل آرایش رو به خدمتکارها بگو بچینن و شروع کنن به آرایش لیا و تو جسیکا تو هم خودم میبرم به جایی که حتما خوشت میاد و پسرا امشب مراقب پسر عموهاتون باشین تا به لیا نزدیک نشن و یونا تو هم لباس و آرایش مناسب انجام بده و کنار لیا وایسا دلم میخواد حرص دخترای هرزه فامیل رو در بیاره
زود باشین برین کاراتون رو انجام بدین
همه :چشم
و تو جسیکا همراه من بیا عزیزم
فلش بک به شب
لیا:یونا لباس هات بسیار زیبا هستن خب بیا جلو
یونا:چشم خانوم
لیا:به من نگو خانوم یونا تو منو لیا صدا کن
یونا:چشم
لیا:خب برگرد به پشت و موهاتو ببر سمت جلو نیم ستی که مادرم بهم هدیه داده بود رو گرد یونا بستم
.
.
جیهوپ
پارت ۳
.
.
رفتم پایین همه منتظر من بودن و رویه مبل نشسته بودن رفتم پایین سلامی کردم و آقای کیم گفت :بشین دخترم
نشستم که گفت:امشب دختر عمو های پسرای من به اینجا میان و من دوست دارم که بهترین لباس هارو بپوشی چون امشب میخوام تورو بهشون معرفی کنم البته که قبلاً جسیکا تورو معرفی کرده ولی خودم شخصه میخوام تو رو بهشون معرفی کنم
من به همه حرفاش گوش دادم و بله ای میگفتم که یهو گفت :چه ساعت زیبایی مشخص هست که مارک بسیار گرانی هست
چون میدونستم نباید اینجا حرفی از پدرم بیارم گفتم :خاله ام برام خریده یادگاری هست
آقای کیم :اهوم بسیار زیباست ... یونا بیا اینجا
لیا:گفت یونا برگشتم سمت کسی که جواب داده بود که دیدم اون یونای خودمه یونا جون خودمه عشق خودمه نگاه یونا به نگاه من گره خورد که گفتم:یونا ... خودتی
جسیکا:میشناسیش دخترم
لیا:بله اون صمیمی ترین دوستم بود بلند شدم و رفتم پیشش نزدیکش که شدم سریع پرید بغلم و گفت: دلم برات تنگ شده بود لیا جونم (با گریه)
لیا؛ گریه نکن الان همه میبینن دختر(ارومم که فقط یونا بشنوه) از بغلم در اومد و سمت آقای کیم برگشت و گفت:من ... مننن... مننن واقعا متاسفم آقا دست خودم نبود
آقای کیم:نه دختر چیزی نشده که دوتا دوست قدیمی همدیگه رو دیدن منم بودم همین کار رو میکردم
تو دلم حس میکردم که چقدر شبیه باباعه ولی نمیدونم واقعا حس میکنم که ... هعیی اصن هیچی نمیدونم داشتم به صورت آقای کیم نگاه میکردم که یهو نگام افتاد به پسراش سریع چشمامو ازشون گرفتم و با لبخند به یونا نگاه کردم ....
جیهوپ ویو
واووو چقدر دختر خوشگله ای من تا حالا به هیچ دختری پا ندادم ولی این دختر خیلی زیباست درسته تازه اومده ومن اصلا نمیشناسمش ولی تو همین زمان کم جذبش شدم
آقای کیم:جیهوپ!
جیهوپ:بله پدر
آقای کیم:برو و اتاق پرو رو به لیا نشون بده تا لباس هایش و انتخاب کنه و تو شوگا برو و بدلیجاتی که اونجا هستن رو بعد از انتخاب لباس لیا بهش بده و تو جین تو هم کفش و ناخن های زیبایی برا لیا بیار و تو نامجون تو هم وسایل آرایش رو به خدمتکارها بگو بچینن و شروع کنن به آرایش لیا و تو جسیکا تو هم خودم میبرم به جایی که حتما خوشت میاد و پسرا امشب مراقب پسر عموهاتون باشین تا به لیا نزدیک نشن و یونا تو هم لباس و آرایش مناسب انجام بده و کنار لیا وایسا دلم میخواد حرص دخترای هرزه فامیل رو در بیاره
زود باشین برین کاراتون رو انجام بدین
همه :چشم
و تو جسیکا همراه من بیا عزیزم
فلش بک به شب
لیا:یونا لباس هات بسیار زیبا هستن خب بیا جلو
یونا:چشم خانوم
لیا:به من نگو خانوم یونا تو منو لیا صدا کن
یونا:چشم
لیا:خب برگرد به پشت و موهاتو ببر سمت جلو نیم ستی که مادرم بهم هدیه داده بود رو گرد یونا بستم
.
.
۴.۵k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.