پارت۶
پارت۶
ارامشی برای حس تو
ویو ا.ت
با صدای ساعت بیدار شدم و رفتم حموم و بعد یکم به خودم رسیدمو لباس پوشیدمو وسایلمو برداشتم و رفتم دانشگاه هم زمان با من ماشین جونگ کوک وارد شد
ویو جونگکوک
صبح بیدار شدم صبونه خوردم و اماده شدم و رفتم دانشگاه انگار ا.ت هم تازه رسیده٬ ایستاده بودو نگام میکرد رفتم ماشین و پارک کردم و رفتم سمت ا.ت
+سلام کوچولو خوبی؟(لبخد)
-سلام جونگکوکا اله من خوبم تو چطولی؟!(کیوت ٬لبخند)
+الان بهترم .....بریم داخل؟!
+اوهوم(لبخند)
رفتیم داخل و پیش جونگ کوک نشستم جونگ کوک بهم با لبخند نگاه کرد
+خب خانم کوچولو میخواستی برنامه بچینی خب بگو از سر تا پا گوشم(لبخند)
- باشه میگم ولی اول تو بگو چرا دیشب ناراحت بودی جونگکوکا
+عاااا.......خب راستش و بخوای بخاطر اینکه بابام اصرار میکنه ازدواج کنم اونم با کسی که نمیخوام من واقعا از دختره خوشم نمیاد(ناراحت)
ـ(دستشو گرفتم و سرش رو که پایین بود یهو اورد بالا و با کمی بغض توچشمام نگاه کرد)جونگکوکا تو کسی هم دوست داری؟!(همراه حرف زدنم دستشو نوازش میکردم تا اروم شه)
+(وقتی دستمو گرفت باز همون حس عجیب رو حس کردمنمیدونم شاید دوسش دارم...ارهمن عاشقه این دخترم...میتونستم داد بزنم که چقد دوسش دارم ولی فقط در جوابش گفتم)فک کنم اره
--(با حرفش یکم ته دلم خالی شد)..خوبه مطمعن باش کمکت میکنم بهش برسی(لبخند)
+(هرکدوم از کلماتش رو که به زبون میوورد بیشتر عاشقش میشدم )(لبخند و خوشحال)ممنونم ا.ت
-جونگکوکا من کاری نکردم فقط میخوام بهت کمک کنم جوری که تو همیشه کمکم میکنی(لبخند)
کمی بعد استاد اومد و شروع کرد به درس دادن هنوز دست جونگ کوک تو دستم بود و هر لحضه محکم تر از قبل دستمو میگرفت بعد۲ساعت ونیم زنگ خورد و با جونگ کوک رفتیم تو حیاط سر سبز دانشگاه باهم تو ی یه سکوته دل انگیز بودیم که جونگ کوک گفت
+نمیخوای حرف بزنی؟!(لبخند)
-خب از کجا شروع کنم امممممممم اول باید یجایی اجاره کنیم مثل بار٬ویلا٬کافه بعد باید به دوس پسره میسو بگیم دست به سرش کنه وبکشون اونجا بعد منو تو کلییییییییییییی تزییناتو کیک و چیزایه گوگولی بخریم و سوپرازش کنیم همین
+...باشه فقط اگه بخای تو ویلای ما بگیریم جای قشنگیه(لبخند)
ـباشههههه(ذوقق)
+(خندهه)
بعد کلی حرف زدن با ا.ت زنگ خوردو رفتیم داخل و استاد اومد بقیه ی زنگا رو ا.ت با میسو گذروند ....زنگ اخر شد همه داشتن میرفتن رفتم پیش ا.ت
+من میرسونمت کوچولو(لبخند)(دستشو گرفتم )
-باشه جونگ کوکا بریم(لبخند کیوت)
رفتیم جونگ کوک ماشینو باز کرد و سوار شدیم و راه افتادیم تو راه بودیم که جونگ کوک گفت
+بیا یکم اهنگ گوش بدیم .چی بزارم؟!
ـ اممممممcalm down
+(گذاشتمش و باهم میخونیدم و با هم میخندیدیم ...وقتی به اونجا رسید که گفت عزیزم بیا و عشقت و بهم هدیه بده بهش خیره شده بودم اون ...ماله منه .......اره ماله خودم میکنمش.....دوباره باهم خوندیمو بعد اهنگcheap thrills و بعد اهنگ breaking my)
ـ(بعد چند دیقه رسوندم هتل و پاده شدم رفتم سمت درش پنجره رو اورد پایین گونشو بوسیدم)جونگکوکا نگران نباشیااا قول میدم کمک کنم تو هم ناراحت نشو باشه؟(تو چشماش نگا نمیکردم و با خجالت حرف میزدم)
+....(اون ...اون الان بهترین حس دنیا رو بهم داد٬ بهش زل زده بودمو با کمی تعجب نگاهش میکردم)با...باشه
-افریننن ......من میرم دیگه
+نه (از ماشین اومدم پایین و بغلش کردم)ممنونم ا.ت(باز اون حس عجیب اومد سمتم)
-.....منم ممنونم جونگ کوکا(متقابل بغلش کردم)
+(بعد چند دیقه ازش فاصله گرفتم) خب ....میبینمت(لبخند)
ـ...منم ..بای (خجالت و ذوق)(سریع دیگه رفتم تو هتل)
+(خنده)احمقه کیوت
ویو جونگکوک
سوار شدم رفتم خونه و رفتم دوش گرفتم واستراحت کردم داشتم به این فکر میکردم چطور به ا.ت اعتراف کنم تو اتاق بودم که.....
۵تا لایک
۵تاکامنت
شرطا که رسیدن پارت بعدو میزارم لاوام
ارامشی برای حس تو
ویو ا.ت
با صدای ساعت بیدار شدم و رفتم حموم و بعد یکم به خودم رسیدمو لباس پوشیدمو وسایلمو برداشتم و رفتم دانشگاه هم زمان با من ماشین جونگ کوک وارد شد
ویو جونگکوک
صبح بیدار شدم صبونه خوردم و اماده شدم و رفتم دانشگاه انگار ا.ت هم تازه رسیده٬ ایستاده بودو نگام میکرد رفتم ماشین و پارک کردم و رفتم سمت ا.ت
+سلام کوچولو خوبی؟(لبخد)
-سلام جونگکوکا اله من خوبم تو چطولی؟!(کیوت ٬لبخند)
+الان بهترم .....بریم داخل؟!
+اوهوم(لبخند)
رفتیم داخل و پیش جونگ کوک نشستم جونگ کوک بهم با لبخند نگاه کرد
+خب خانم کوچولو میخواستی برنامه بچینی خب بگو از سر تا پا گوشم(لبخند)
- باشه میگم ولی اول تو بگو چرا دیشب ناراحت بودی جونگکوکا
+عاااا.......خب راستش و بخوای بخاطر اینکه بابام اصرار میکنه ازدواج کنم اونم با کسی که نمیخوام من واقعا از دختره خوشم نمیاد(ناراحت)
ـ(دستشو گرفتم و سرش رو که پایین بود یهو اورد بالا و با کمی بغض توچشمام نگاه کرد)جونگکوکا تو کسی هم دوست داری؟!(همراه حرف زدنم دستشو نوازش میکردم تا اروم شه)
+(وقتی دستمو گرفت باز همون حس عجیب رو حس کردمنمیدونم شاید دوسش دارم...ارهمن عاشقه این دخترم...میتونستم داد بزنم که چقد دوسش دارم ولی فقط در جوابش گفتم)فک کنم اره
--(با حرفش یکم ته دلم خالی شد)..خوبه مطمعن باش کمکت میکنم بهش برسی(لبخند)
+(هرکدوم از کلماتش رو که به زبون میوورد بیشتر عاشقش میشدم )(لبخند و خوشحال)ممنونم ا.ت
-جونگکوکا من کاری نکردم فقط میخوام بهت کمک کنم جوری که تو همیشه کمکم میکنی(لبخند)
کمی بعد استاد اومد و شروع کرد به درس دادن هنوز دست جونگ کوک تو دستم بود و هر لحضه محکم تر از قبل دستمو میگرفت بعد۲ساعت ونیم زنگ خورد و با جونگ کوک رفتیم تو حیاط سر سبز دانشگاه باهم تو ی یه سکوته دل انگیز بودیم که جونگ کوک گفت
+نمیخوای حرف بزنی؟!(لبخند)
-خب از کجا شروع کنم امممممممم اول باید یجایی اجاره کنیم مثل بار٬ویلا٬کافه بعد باید به دوس پسره میسو بگیم دست به سرش کنه وبکشون اونجا بعد منو تو کلییییییییییییی تزییناتو کیک و چیزایه گوگولی بخریم و سوپرازش کنیم همین
+...باشه فقط اگه بخای تو ویلای ما بگیریم جای قشنگیه(لبخند)
ـباشههههه(ذوقق)
+(خندهه)
بعد کلی حرف زدن با ا.ت زنگ خوردو رفتیم داخل و استاد اومد بقیه ی زنگا رو ا.ت با میسو گذروند ....زنگ اخر شد همه داشتن میرفتن رفتم پیش ا.ت
+من میرسونمت کوچولو(لبخند)(دستشو گرفتم )
-باشه جونگ کوکا بریم(لبخند کیوت)
رفتیم جونگ کوک ماشینو باز کرد و سوار شدیم و راه افتادیم تو راه بودیم که جونگ کوک گفت
+بیا یکم اهنگ گوش بدیم .چی بزارم؟!
ـ اممممممcalm down
+(گذاشتمش و باهم میخونیدم و با هم میخندیدیم ...وقتی به اونجا رسید که گفت عزیزم بیا و عشقت و بهم هدیه بده بهش خیره شده بودم اون ...ماله منه .......اره ماله خودم میکنمش.....دوباره باهم خوندیمو بعد اهنگcheap thrills و بعد اهنگ breaking my)
ـ(بعد چند دیقه رسوندم هتل و پاده شدم رفتم سمت درش پنجره رو اورد پایین گونشو بوسیدم)جونگکوکا نگران نباشیااا قول میدم کمک کنم تو هم ناراحت نشو باشه؟(تو چشماش نگا نمیکردم و با خجالت حرف میزدم)
+....(اون ...اون الان بهترین حس دنیا رو بهم داد٬ بهش زل زده بودمو با کمی تعجب نگاهش میکردم)با...باشه
-افریننن ......من میرم دیگه
+نه (از ماشین اومدم پایین و بغلش کردم)ممنونم ا.ت(باز اون حس عجیب اومد سمتم)
-.....منم ممنونم جونگ کوکا(متقابل بغلش کردم)
+(بعد چند دیقه ازش فاصله گرفتم) خب ....میبینمت(لبخند)
ـ...منم ..بای (خجالت و ذوق)(سریع دیگه رفتم تو هتل)
+(خنده)احمقه کیوت
ویو جونگکوک
سوار شدم رفتم خونه و رفتم دوش گرفتم واستراحت کردم داشتم به این فکر میکردم چطور به ا.ت اعتراف کنم تو اتاق بودم که.....
۵تا لایک
۵تاکامنت
شرطا که رسیدن پارت بعدو میزارم لاوام
۴.۵k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.