بام را برافکن و

بام را برافکن و
بتاب که خرمن تیرگی اینجاست
بشتاب
درها را بشکن
وهم را دو نیمه کن
که منم هسته این بار سیاه

اندوه مرا بچین که رسیده است !

دیری است که خویش را
رنجانده‌ایم و روزن آشتی بسته است

مرا بدان سو بر
به صخره برترِ من رسان که جدا مانده‌ام !...
#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۳)

شاید کسی فصلی شود در قصه ام اما دیگر ز آب و رنگ عشق این داست...

با مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایممحتاج نیست پنجه که با ما درا...

‌این همه جلوه و در پرده نهانی گل منوین همه پرده و از جلوه عی...

نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سرودمکه به حرمت سکوتمتو به دید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط