با مدعی بگوی

با مدعی بگوی
که ما خود شکسته‌ایم

محتاج نیست
پنجه که با ما درافکنی
#سعدی
دیدگاه ها (۱)

گر حال مرا حبیب پرسد گوییدبیم...

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو ...

شاید کسی فصلی شود در قصه ام اما دیگر ز آب و رنگ عشق این داست...

بام را برافکن و بتاب که خرمن تیرگی اینجاستبشتاب درها را بشکن...

سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقمکه به خویشتن ندارم ز وجودت ...

گر مراد خویش خواهی؛ ترک وصل ما بگوی ، ، ،ور مرا خواهی؛ رها ك...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط