Part

Part⁵²
آسیه: دوروووووک😑

دوروک‌: چیه خب
با اون چشمای درشتت اونجوری نگام نکن
میریم می‌بینید دیگه

آنیسا: مامانی خواهش میتونم🥺😇

دوروک‌: آسیه😇🙃
زودباش دختر... چقد ناز داری تو اینجوری نبودی که

آسیه: اوففففف باشه
درضمن کی گفته من ناز می‌کنم فقط گفتم سوپرایزت جای بدی نباشه یا کار بدی نکرده باشی یا باز بخوای بزاری بری😑😒

دوروک‌: 🙁

آسیه: باشه شوخی کردم😄
باشه میریم

آنیسا: آخ دوووووووننننن🥳

دوروک‌: باشه
من شیر و شیرینیمو خوردم شمام زود بخورید من پایین منتظرم.
آسیه تو که خوردی بلند شو حاضر شو دیگه تو حاضر شدنت طول می‌کشه😜

آسیه: چشم اقا دوروک
درضمن کی مبگه من دیر حاضر می‌شم😠
الان به سرعت برق و باد آماده میشم تا ببینی چقدر زود آماده میشم.
جوووووررری آماده میشم که ببینی من زودتر حاضر میشم یا شما آقا دوروک

آنیسا: مامانی صَب تُن
پس تی منو آماده می‌تُنه

آسیه: عههههه؟؟

دوروک‌: من
من پرنسسمونو آماده می‌کنم

آسیه: تو

دوروک‌: بله
مگه چیه😏

آسیه: هیچی تعجب کردم

دوروک‌: پرنسس…آماده اید بریم داخل آرایشگاه

آنیسا: بله

دوروک‌: بزن بریم
دیدگاه ها (۰)

Part⁵³نویسنده: یه لباس قشنگ برای آنیسا پیدا می‌کنن و دوروک‌ ...

Part⁵⁴آنیسا: عه عمو دوروک‌ اومدی چقد تو جایی میری دیی میایدو...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

آیدل من ( در خواستی )پارت ۲۳شوگا: آره .. شماها دنبال چی هستی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط