Part

Part⁵³
نویسنده: یه لباس قشنگ برای آنیسا پیدا می‌کنن و دوروک‌ میاد دم در اتاق آسیه

آسیه: بله

دوروک‌: منم دوروک‌

آسیه: دیدم دوروکه
اینجا چیکار داره
موهامو درست کردم لباسمو مرتب کردم و درو باز کردم

دوروک‌: درو باز کرد
چه زود آماده شده بود😳

آسیه: چی شده چیزی می‌خواستی

دوروک‌: عههههههه
آنیس.. آنیسا گفت که کش صورتیش اینجاست اومدم بگیرم

آسیه: آره اینجاس صبر کن بیارم

دوروک‌: رفت در اتاق یکم باز موند
اتاقش دیده می‌شد چجوری بود…
قشنگ بود…معلوم بود که سلیقه آسیَست

آسیه: بفرما

دوروک‌: تو چقدر زود آماده شدی

آسیه: پس چی
فکر کردی فقط شما آقایون می‌تونید زودتر آماده بشین
بعضی از خانوما هم میتونن زود آماده بشن

دوروک‌: خوبه جا خوردم

آسیه: پس دیگه زود قضاوت نکن

دوروک‌: چشم آسیه ارن

آسیه: راستی تو بلدی موهای آنیسا رو ببندی
چون موهاش فره میگم

دوروک‌: مگه چیه اون که چیزی نیست یه کِشو میندازی تو موهاش دیگه

آسیه: نمی‌دونم آخه فکر می کردم چون تا حالا موهای هیچ بچه‌ای رو نَبَستی بلد نیستی

دوروک‌: به من میگن دوروک‌ اتاکول
من می‌تونم همه چیزو حل کنم

آسیه: باشه ببینیم چیکار می کنی
از این امتحان موفق میای بیرون یا نه

دوروک‌: می‌بینید آسیه خانم
دیدگاه ها (۰)

Part⁵⁴آنیسا: عه عمو دوروک‌ اومدی چقد تو جایی میری دیی میایدو...

Part⁵² آسیه: دوروووووک😑دوروک‌: چیه خببا اون چشمای درشتت اونج...

#why_himpart:84چند دقیقه ای بود منتظر وایستاده بودیم ولی کسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط