Part
Part⁵⁴
آنیسا: عه عمو دوروک اومدی چقد تو جایی میری دیی میای
دوروک: اوووو پرنسس کوچولو ببخشید شمارو منتظر گذاشتم
آنیسا: خواهش میتونَم دیده تِترار نشه
دوروک: چشم😅
رفتم سراغ موهاش
1دقیقه
2دقیقه
3دقیقه
4دقیقه
5دقیقه
آنیسا: آی عمو دوروک چقد مویامو میتِشی دردم میاد
دوروک: ببخشید پرنسس
یجاش گیر میکنه تو کشت نمیره
آنیسا: اما تا الان ته میَفته😑🤔
اَده بلد نیستی بِدَم مامانم بِبَنده بَلام
دوروک: نه دختر الان میبندم
تازه الان یجوری میبندم تا از جوری که مامانت میبنده بهتر بشه
1دقیقه
2دقیقه
3دقیقه
4دقیقه
5دقیقه
آسیه: اوففففففف خسته شدم چرا نمیاین
آنیسا و دوروک: تاداااااااااااااا
هییییییییییییییییییی😱
یا خدا...
آنیسا: مامانی تُشدِل شدم
آسیه: این چیه ترسیدم
دوروک جواب میدی
دوروک: وا آسیه موهای به این قشنگی 10 دقیقه براش وقت گذاشتم اینه جواب زحمتم
آسیه: خیلی ببخشید آقا دوروک اما موهاش قشنگه اما مدل موش قشنگ نیست.
نه اینکه قشنگ نیست بلکه ترسناکم هس😤🤦🏻♀️
دوروک: اگه بلدی برو ببند موهاشو فقط زودباشید که دیر شد
آسیه: بله که بلدم پس این سه سال موهای بچمو کی میبسته
درضمن خودت دیر کردی الان من زودباشم. خب از همون اول میگفتی من دو دقیقهای موهای بچه رو تموم میکردم
ای بابا (میره و پشت سرش حرف میزنه)
تازه طلبکارم هس
دوروک: اوففففففف این چقدر غر میزنه
این اینجوری نبود که
حتماً بعد زایمانش اینجوری شده
بیچاره عمر...
آنیسا: عه عمو دوروک اومدی چقد تو جایی میری دیی میای
دوروک: اوووو پرنسس کوچولو ببخشید شمارو منتظر گذاشتم
آنیسا: خواهش میتونَم دیده تِترار نشه
دوروک: چشم😅
رفتم سراغ موهاش
1دقیقه
2دقیقه
3دقیقه
4دقیقه
5دقیقه
آنیسا: آی عمو دوروک چقد مویامو میتِشی دردم میاد
دوروک: ببخشید پرنسس
یجاش گیر میکنه تو کشت نمیره
آنیسا: اما تا الان ته میَفته😑🤔
اَده بلد نیستی بِدَم مامانم بِبَنده بَلام
دوروک: نه دختر الان میبندم
تازه الان یجوری میبندم تا از جوری که مامانت میبنده بهتر بشه
1دقیقه
2دقیقه
3دقیقه
4دقیقه
5دقیقه
آسیه: اوففففففف خسته شدم چرا نمیاین
آنیسا و دوروک: تاداااااااااااااا
هییییییییییییییییییی😱
یا خدا...
آنیسا: مامانی تُشدِل شدم
آسیه: این چیه ترسیدم
دوروک جواب میدی
دوروک: وا آسیه موهای به این قشنگی 10 دقیقه براش وقت گذاشتم اینه جواب زحمتم
آسیه: خیلی ببخشید آقا دوروک اما موهاش قشنگه اما مدل موش قشنگ نیست.
نه اینکه قشنگ نیست بلکه ترسناکم هس😤🤦🏻♀️
دوروک: اگه بلدی برو ببند موهاشو فقط زودباشید که دیر شد
آسیه: بله که بلدم پس این سه سال موهای بچمو کی میبسته
درضمن خودت دیر کردی الان من زودباشم. خب از همون اول میگفتی من دو دقیقهای موهای بچه رو تموم میکردم
ای بابا (میره و پشت سرش حرف میزنه)
تازه طلبکارم هس
دوروک: اوففففففف این چقدر غر میزنه
این اینجوری نبود که
حتماً بعد زایمانش اینجوری شده
بیچاره عمر...
- ۲.۸k
- ۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط