چند شب پیش

چند شب پیش
بعد از همان یازده و چندی شب که زمین کمتر از یک ثانیه لرزید و طبیعت خودش را به رخ کشید، صدای پای همسایه ها و ماشین ها و رفت و آمد ها شروع شد! تلفن ها و خبر هاو...
وقتی از اتاق بیرون آمدم هنوز کریستال های لوستر تکان میخورد و در شب میرقصید، اما اینبار برای نبودن!
اگر بگویم نترسیدم دروغ بزرگیست اما بعد از کوتاهی فکر کردم چرا باید از خانه بزنم بیرون، دلایلش برای خودم و اهلش!
حرفم از این نوشتن چیز دیگریست! امروز مُرده بودیم شاید! اگر امروز از خانه خارج شدید تصویر های تکراری هر روز را شکل دیگری تصور کنید:
تیر چراغ برق های افتاده روی ماشین ها، ترک های بزرگ روی دیوارها، خانه های ویران، کوچه هایی پر از آدم های وحشت زده، صدای بی اندازه فریاد و اشک و غم! بوی تن هایی بیجانی که در شهر پیچیده!

اینجا تهران، و هیچ کدام از اتفاقاتی که تا شدنش یک نفس فاصله بود، نیافتاد.
زلزله تهران اگر هزار چیز بد داشت یک چیز خوب داشت:
ما همیشه نیستیم! می شود فردا صبح مُرد...
دیدگاه ها (۱)

مجری : یک ساعت چند دقیقه اس؟کلاه قرمزی : بستگی داره کنارچه ‌...

شاید نگویند ولی ؛گاهی مردها هم دلشان ضعف میرود جای بغل کردن ...

برای فرزندانمان لالایی نخوانیمتا بخوابندکتاب بخوانیمتا بیدار...

هی گنه کردیم و گفتیم خدا می بخشد...عذر آوردیم و گفتیم خدا می...

ازمایشگاه سرد

چپتر ۳ _ خیانتسکوتی سنگین روی اتاق افتاده بود. آن قدر سنگین ...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط