پارت ۹
پارت ۹
ویو(ا.ت)
همین جور که با چشمای گرد نگاه میکرد من سرم پایین بود یه یهو بلند زد زیر خنده از خجالت آب شدم زدم روی سینه لختش
ا.ت:هی بچی میخندی گشنگیه من برات خنده داره
جیمین:آخه این چیزه مهمی بود اخخخ قلبم داشت میومد تو دهنم گفتم پایه کسی وسته
ا.ت:چیه فکر کردی میخوای بگم من از خودم حامله خندید جیمین:خوشگلم آخه چرا زود تر نمیگی ولی قبلش باید بریم یکجایی
ا.ت:کجاا (با ذوق)
جیمین یه لبخنده شیطونی میزنه
جیمین:بریم حموم
(راوی)
ا.ت هم که شیطون شده بود با لبخند شیطونی قبول کرد اما خواست بیشتر شیطونی کنه این کارو کرد وقتی که بلند شدن که برن ا.ت جیمینو روی تخت میشونتش و میره روی جیمین میشینه خودشو به جیمین میماله که جیمین از سر لذت اههه بلندی میکشه
جیمین:اهههه بیب شیطونی نکن تضمین نمیکنم بتونی سالم راه بریا دیگه باید با ویلچر اینور اونور بری
ا.ت به حرف جیمین گوش نکرد چون فکر میکرد جیمین
ویو (ا.ت)
یهو روم خیمه زد لبامو وحشیانه میخورد رفت سراغه سینم مک میزدم در حدی که از سوزشش میخواستم داد بزنم اومد رفت سراغ گردنم کیسه مارک دردناک میزاشت
دیکشو واردم کرد از سر لذت ناله میکردم جیمین یهو لباش کوبید به لبم با ولع میبوسید بعد از چند دقیقه از هم دل کندیم رفتیم حموم اومدیم بیرون که با یه چیزه خیلی عجیبی مواجه شدیم ......
(بچه ها نظراتتون رو درمورد وانشات بنویسید تا چیز های جالبی بزارم راستی با لایک و حمایت از من خیلی انرژی بهم میدین)
ویو(ا.ت)
همین جور که با چشمای گرد نگاه میکرد من سرم پایین بود یه یهو بلند زد زیر خنده از خجالت آب شدم زدم روی سینه لختش
ا.ت:هی بچی میخندی گشنگیه من برات خنده داره
جیمین:آخه این چیزه مهمی بود اخخخ قلبم داشت میومد تو دهنم گفتم پایه کسی وسته
ا.ت:چیه فکر کردی میخوای بگم من از خودم حامله خندید جیمین:خوشگلم آخه چرا زود تر نمیگی ولی قبلش باید بریم یکجایی
ا.ت:کجاا (با ذوق)
جیمین یه لبخنده شیطونی میزنه
جیمین:بریم حموم
(راوی)
ا.ت هم که شیطون شده بود با لبخند شیطونی قبول کرد اما خواست بیشتر شیطونی کنه این کارو کرد وقتی که بلند شدن که برن ا.ت جیمینو روی تخت میشونتش و میره روی جیمین میشینه خودشو به جیمین میماله که جیمین از سر لذت اههه بلندی میکشه
جیمین:اهههه بیب شیطونی نکن تضمین نمیکنم بتونی سالم راه بریا دیگه باید با ویلچر اینور اونور بری
ا.ت به حرف جیمین گوش نکرد چون فکر میکرد جیمین
ویو (ا.ت)
یهو روم خیمه زد لبامو وحشیانه میخورد رفت سراغه سینم مک میزدم در حدی که از سوزشش میخواستم داد بزنم اومد رفت سراغ گردنم کیسه مارک دردناک میزاشت
دیکشو واردم کرد از سر لذت ناله میکردم جیمین یهو لباش کوبید به لبم با ولع میبوسید بعد از چند دقیقه از هم دل کندیم رفتیم حموم اومدیم بیرون که با یه چیزه خیلی عجیبی مواجه شدیم ......
(بچه ها نظراتتون رو درمورد وانشات بنویسید تا چیز های جالبی بزارم راستی با لایک و حمایت از من خیلی انرژی بهم میدین)
۴.۴k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.