آدم گاهی دِلَش نه عشق میخواهد نه دوست داشتن هاےِ آتشین و
آدم گاهی دِلَش نه عشق میخواهد نه دوست داشتن هاےِ آتشین و رنگـارنگـے که هرکسے آرزوےِ تجربه کردنش را دارد ، دِلش نمیخواهد کسـے برایش مهربان باشد و صبح به صبح با پیام ها و تماس هاےِ محبت آمیز بیدارش کند ، دِلَش نمیخواهد مدام نگران باشد و برای آینده ےِ نامعلومِ این دوست داشتن ها غصه بخورد ، از دنیاےِ شیرینِ تنهایی أش فاصله بگیرد و خوشی های دوستانه أش را با یک آدمِ دیگر تقسیم کند...
آدم گاهے دِلَش فقط تنهایـے میخواهد و یک جاےِ دِنج که بتواند به وسعتِ تمام غصه هایـے که از تنها نبودن به دِلَش نشسته است، گریه کند و بعد از آن براےِ خودش باشد، بدون حس های مزاحم و ناامیدکننده دوست داشتنش را به اطرافیانش هدیه کند ، با دوستانش وقت بگذراند، با خانواده أش و خودش را بیرون بکشد از مردابِ دوست داشتن های عجیب و غریب این روزها که همیشه یک جایَش مثلِ درِ خانه ای قدیمی می لَنگَد و هیچ کاری هم نمیشود برایشان کرد.
اصلا همه ی آدم ها یکجایی ، بعد از مدت ها تنها نبودن نیاز دارند به آغوشِ تنهاییِشان برگردند و خیلی چیزهارا دوباره بسازند ، روحِ خسته و احساسات ویران شده یشان را ، عقایدشان را، اعتمادشان را ...
نیاز دارند تویِ خیابان های شلوغ شهر تنها قدم بزنند ، تنها خرید کنند و تنها تویِ کافه ای بنشینند و به حالِ خوبشان بخندند ، از شنیدن هیچ تجربه ی عاشقانه ای حسرت نخورند و قَلبشان به تَپِش نَیوفتد ، گوشه ای از پارک بایستند و به بازی بچه ها خیره شوند ، دنبال اهدافشان باشند و برای به تحقق پیوستنشان بِجَنگند، هروقت دلشان خواست گوشی را خاموش کنند و بدون هیچ استرسی دل به زندگیِ واقعی بسپارند، شیطنت هایشان را بگذارند تویِ کیفشان و با خود به همه جا ببرند، برایِ خودِ خودشان نفس بکشند و شاد بودن را با تمام وجود حس کنند.!
تمام آدمها یکجایی از زندگیشان باید به تنهایی هایشان برگردند و برای خودشان باشند، اگر به اینجای زندگی برسید"تنها" بودن اصلا وضعیت خوفناکی نیست!!
-----------------
هروقت لازم دانستید
به تنهایی هایتان برگردید
خیلی وقتها
تنها نبودن
به غم و غصه هایش نمی ارزد...
آدم گاهے دِلَش فقط تنهایـے میخواهد و یک جاےِ دِنج که بتواند به وسعتِ تمام غصه هایـے که از تنها نبودن به دِلَش نشسته است، گریه کند و بعد از آن براےِ خودش باشد، بدون حس های مزاحم و ناامیدکننده دوست داشتنش را به اطرافیانش هدیه کند ، با دوستانش وقت بگذراند، با خانواده أش و خودش را بیرون بکشد از مردابِ دوست داشتن های عجیب و غریب این روزها که همیشه یک جایَش مثلِ درِ خانه ای قدیمی می لَنگَد و هیچ کاری هم نمیشود برایشان کرد.
اصلا همه ی آدم ها یکجایی ، بعد از مدت ها تنها نبودن نیاز دارند به آغوشِ تنهاییِشان برگردند و خیلی چیزهارا دوباره بسازند ، روحِ خسته و احساسات ویران شده یشان را ، عقایدشان را، اعتمادشان را ...
نیاز دارند تویِ خیابان های شلوغ شهر تنها قدم بزنند ، تنها خرید کنند و تنها تویِ کافه ای بنشینند و به حالِ خوبشان بخندند ، از شنیدن هیچ تجربه ی عاشقانه ای حسرت نخورند و قَلبشان به تَپِش نَیوفتد ، گوشه ای از پارک بایستند و به بازی بچه ها خیره شوند ، دنبال اهدافشان باشند و برای به تحقق پیوستنشان بِجَنگند، هروقت دلشان خواست گوشی را خاموش کنند و بدون هیچ استرسی دل به زندگیِ واقعی بسپارند، شیطنت هایشان را بگذارند تویِ کیفشان و با خود به همه جا ببرند، برایِ خودِ خودشان نفس بکشند و شاد بودن را با تمام وجود حس کنند.!
تمام آدمها یکجایی از زندگیشان باید به تنهایی هایشان برگردند و برای خودشان باشند، اگر به اینجای زندگی برسید"تنها" بودن اصلا وضعیت خوفناکی نیست!!
-----------------
هروقت لازم دانستید
به تنهایی هایتان برگردید
خیلی وقتها
تنها نبودن
به غم و غصه هایش نمی ارزد...
۳.۳k
۰۵ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.