بهارت را نمی خواهم همین پاییز تو کافی ست

َبهارت را نمی خواهم همین پاییز تو کافی ست
برای زندگی کردن نگاه ریز تو کافی ست

قلافش کن تو خنجر را که قصد کشتنم کردی
از آن بُرّنده تر داری زبان تیز تو کافی ست

نمی خواهم بگویی که تو را دیگر نمی خواهم
تو لب تر کن بگو بر خیز همین برخیز تو کافی ست

برو هرجا که می خواهی که چیزی از تو اینجا هست
به عشقت مطمئن هستم همین یک چیز تو کافی ست...
دیدگاه ها (۵)

ناز چشمانت کشم آنقدر، حیرانت کنم بی وفا در قدرت من نیست زندا...

عاقلی بودم ک عشق امد امانم را گرفتبندبند جسم وجان واستخوانم...

قسم به نام قشنگت ! ... که زود می گذردکه درد و غصه و غ...

دوست دارم که کمی سر به سرت بگذارمگلِ مریم وسطِ بال و پرت بگذ...

#دوستت‌دارم‌نترس... گفتی: «می‌ترسم از احساسات طوفانی و وحشی‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط