پارت ۶۷
پارت ۶۷
#تهیونگ
بلندش کردم و گذاشتمش روی اوپن ! دستاشو دور گردنم حلقه کرد مورمورم میشد .. ازش جدا شدم و نگاه چشماش میکردم .. با اون چشماش بد جور نگاهم میکرد و لباشو غنچه کرده بود و خیلی کیوت شده بود ..
من: جویی !! میگم ،،، به هیونگ ها بگیم ؟
نمیدونم چرا ولی یه جوری نگاهم میکرد .. من: چیشده جویی ؟!!
جویی: صدات !! صدات خیلی مردونه و جذابه! من چیکار کنم با تو؟ مگه میشه جلوی تو کم نیارم !
من: آآآه محو صدام بودی پس .. خب بزار حالا من یه چیزی بگم !
جویی: چی میخوایی بگی ؟ بگو بگو !!😃
من: خب .. تو هم لب های پفکی و ابرو های کشیده و پوست سفید و اندام خوشگلی داری ! 😍
جویی: یاااا تهیونگ ! همه رو گفتی من فقط صدات رو گفتم ! توهم همه اینارو داری ! صداتم خیلی خوبه ! آرامش میده !
من: جویی بسه ! کم کیوت بازی در بیار ! جوابم رو ندادی !! به هیونگ ها بگیم قرار میزاریم !؟؟
جویی: هر طور خودت دوست داری تهیونگ ! اگه فکر میکنی که مشکلی برات درست نمیکنه بگو ! من مشکلی ندارم !
من: خب به اول به رپمان میگم بعد ببینم نظر اون چیه ! هر چی باشه همیشه حرف ها و کار های اون درست از آب در میاد ..
جویی: میگم تهیونگ ناراحت نیستی از این که من قبلا آرمی نبودم
من: نه اتفاقا خیلی خوب شد ! عشق من به آرمی ها با مال تو فرق داره ! اگه آرمی می بودی گیج میشدم ! خوشحالم منو به خاطر خودم دوست داری نه به خاطر این که عضو بی تی اس ام ! ..
جویی: میگم داری حال میکنی ها !! ازم فاصله بگیر یکم دیگه جلو بیایی میوفتم !
من: جیگر ! بیوفتی خودم میگیرمت !!
آوردمش پایین و گذاشتمش روی زمین و میرفتم جلو و اونم عقب عقب میرفت ! فاز جدی گرفتم ..
جویی: ی...یااا تهیونگ !! چیکار میکنی؟!!
من: دیگه منو ناراحت نکن ! منو ول نکن جویی !! این حرف یه هشداره !! خودت بدون اگه نباشی من چه بلایی سر خودم میارم !
جویی: خ..خب باشه !! حالا آروم باش ! جدی میشی میترسم !
من: اومم.. جدی میشم زیادی مردونه میشم .. درسته ؟؟
جویی: یاااا خودشیفته ! ازم دور شو .. تو کاری نداری بکنی ؟ مگه تو عضو بی تی اس نیستی؟!!!
من: این یه مدت که ازت دور بودم خیلی سخت بود نمیخوام ولت کنم !! ... دستاشو گذاشت روی شونه هام و با یه آرامش خاصی نگاهم میکرد ..
جویی: تهیونگا !! من دیگه نمیرم ! من راه اشتباهی رو رفتم و هم خودم و تورو اذیت کردم ! من یه فکر هایی دارم که بتونم کنارت بمونم ! پس نگران نباش ! برو خونه استراحت کن !
من: پس جویی تو هم استراحت کن باشه ؟ خسته به نظر میایی !
جویی: باشه ! هر وقت حالم خوب نبود بهت زنگ میزنم ! قولم رو یادم نرفته !!
سویشرتم رو پوشیدم و ازش خداحافظی کردم !!
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#تهیونگ
بلندش کردم و گذاشتمش روی اوپن ! دستاشو دور گردنم حلقه کرد مورمورم میشد .. ازش جدا شدم و نگاه چشماش میکردم .. با اون چشماش بد جور نگاهم میکرد و لباشو غنچه کرده بود و خیلی کیوت شده بود ..
من: جویی !! میگم ،،، به هیونگ ها بگیم ؟
نمیدونم چرا ولی یه جوری نگاهم میکرد .. من: چیشده جویی ؟!!
جویی: صدات !! صدات خیلی مردونه و جذابه! من چیکار کنم با تو؟ مگه میشه جلوی تو کم نیارم !
من: آآآه محو صدام بودی پس .. خب بزار حالا من یه چیزی بگم !
جویی: چی میخوایی بگی ؟ بگو بگو !!😃
من: خب .. تو هم لب های پفکی و ابرو های کشیده و پوست سفید و اندام خوشگلی داری ! 😍
جویی: یاااا تهیونگ ! همه رو گفتی من فقط صدات رو گفتم ! توهم همه اینارو داری ! صداتم خیلی خوبه ! آرامش میده !
من: جویی بسه ! کم کیوت بازی در بیار ! جوابم رو ندادی !! به هیونگ ها بگیم قرار میزاریم !؟؟
جویی: هر طور خودت دوست داری تهیونگ ! اگه فکر میکنی که مشکلی برات درست نمیکنه بگو ! من مشکلی ندارم !
من: خب به اول به رپمان میگم بعد ببینم نظر اون چیه ! هر چی باشه همیشه حرف ها و کار های اون درست از آب در میاد ..
جویی: میگم تهیونگ ناراحت نیستی از این که من قبلا آرمی نبودم
من: نه اتفاقا خیلی خوب شد ! عشق من به آرمی ها با مال تو فرق داره ! اگه آرمی می بودی گیج میشدم ! خوشحالم منو به خاطر خودم دوست داری نه به خاطر این که عضو بی تی اس ام ! ..
جویی: میگم داری حال میکنی ها !! ازم فاصله بگیر یکم دیگه جلو بیایی میوفتم !
من: جیگر ! بیوفتی خودم میگیرمت !!
آوردمش پایین و گذاشتمش روی زمین و میرفتم جلو و اونم عقب عقب میرفت ! فاز جدی گرفتم ..
جویی: ی...یااا تهیونگ !! چیکار میکنی؟!!
من: دیگه منو ناراحت نکن ! منو ول نکن جویی !! این حرف یه هشداره !! خودت بدون اگه نباشی من چه بلایی سر خودم میارم !
جویی: خ..خب باشه !! حالا آروم باش ! جدی میشی میترسم !
من: اومم.. جدی میشم زیادی مردونه میشم .. درسته ؟؟
جویی: یاااا خودشیفته ! ازم دور شو .. تو کاری نداری بکنی ؟ مگه تو عضو بی تی اس نیستی؟!!!
من: این یه مدت که ازت دور بودم خیلی سخت بود نمیخوام ولت کنم !! ... دستاشو گذاشت روی شونه هام و با یه آرامش خاصی نگاهم میکرد ..
جویی: تهیونگا !! من دیگه نمیرم ! من راه اشتباهی رو رفتم و هم خودم و تورو اذیت کردم ! من یه فکر هایی دارم که بتونم کنارت بمونم ! پس نگران نباش ! برو خونه استراحت کن !
من: پس جویی تو هم استراحت کن باشه ؟ خسته به نظر میایی !
جویی: باشه ! هر وقت حالم خوب نبود بهت زنگ میزنم ! قولم رو یادم نرفته !!
سویشرتم رو پوشیدم و ازش خداحافظی کردم !!
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۴.۰k
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.