پارت⁵
پارت⁵
خوب برنده ی این مسابقه اقای چوی میونگ ...
...
نیستن بلکه خانم پارک میا هستن.. به افتحارشون*همه بلند شدن و دست زدن*
میا:وقتی گفت چوی میونگ واقعا نا امید شدم ، و..ولی م..من برنده شدم؟؟ واقعا باوردم نمیشه
...صحنه...
مجری:خوب خانم پارک شما واقعا برنده این مسابقه هستید
میا:ممنونم*بغض*
مجری:اخیییی خیلی خوشحالن
میا:*خنده*
جیمین:/
خیلی ناراحت بودم از اینکه نمیتونم پیش میا باشم اون خیلی استرس داشت بخاطر این مسابقه چیمشد پیشش میبودم و ارومش میکردم
خوشحال بودم از اینکا میا برنده شده بود اون خیلی برای این مقامش تلاش کرده بود سختی های زیادی رو تحمل کرد و حتی به خودش اسیب زد ، من باید توی این موقعیت پیشش میبودم .
حیف که نشد ولی باید از دلش در بیارم
..میا..
خیلی خوشحال بودم از اینکهدبالاخره موفق شدم ولی کاشکی جیمین اینجا بود خیلی دوست دارم باهاش اشتی کنم ولی این غرور لعنتیم اجازه نمیده که برم سمتش ؛ اون راست میگفت من به خودم صدمه ای ضدم که غیر قابل جبرانه ولی اون باید پیشم بمونه و کمکم کنه ولی اینم نشد ، راه افتادم به سمت خونه..
...
وقتی رسیدم در و باز کردم رفتم داخل ولی کسی نبود چیمیشد جیمین الان اینجا بود
خیلی دلم براش تنگ شده بود درسته تا صب پیش هم بودیم ولی انگار از هم دیگه خیلی دور بودیم
میا دیگه نتونست تحمل کنه ،نشست رو زمین و زد زیر گریه
جیمین:/
میخواستم میا رو سوپرایز کنم که دیدم در باز شد، فک کنم خودشه
کل اتاق و تزیین کرده بودم و یه کیکی که ی ادمک روش بود گرفته بودم ، منتظر بودم که میا بیاد ولی انگار خبری نبود ، دو دقیقه منتظر شدم دیدم نمیاد گفتم برم ببینم چی شده چرا نمیاد؟
جیمین:میا؟؟
میا سرشو بالا اورد و وقتی جیمین و نتونست واضح ببینه و گریش شدیدی تر شد
جیمین:میا چی شده؟؟
میا:ه..هیچی ولم کن
جیمین:یعنی چی بگو ببینم !
میا:چیه تو که باهام قهر بودی ولم کن بزار به حال خودم باشم
جیمین:چیزی شده؟
میا: ...
جیمین:میا*بلند* بگو ببینم چی شده؟
میا:هم لپ تاپمو ازم گرفتی هم خودتوخوب من پیکار کنم تنها میشم*گریه شدید تر*
جیمین:فقط بخاطر همین؟
میا:اره
جیمین:بیا کارت دارم *دست میا رو گرف و برد به سمت اتاق*چشماتو ببند
میا:برای چی؟
جیمین:تو ببند.
میا:بیا بستم
جیمین:حالا اروم بیا داخل
میا با کمک جیمین وارد اتاق شد:باز کنم؟
جیمین: عاره باز کن ...
...
اسلاید دوم= کیکی که جیمین گرفته بود
خوب برنده ی این مسابقه اقای چوی میونگ ...
...
نیستن بلکه خانم پارک میا هستن.. به افتحارشون*همه بلند شدن و دست زدن*
میا:وقتی گفت چوی میونگ واقعا نا امید شدم ، و..ولی م..من برنده شدم؟؟ واقعا باوردم نمیشه
...صحنه...
مجری:خوب خانم پارک شما واقعا برنده این مسابقه هستید
میا:ممنونم*بغض*
مجری:اخیییی خیلی خوشحالن
میا:*خنده*
جیمین:/
خیلی ناراحت بودم از اینکه نمیتونم پیش میا باشم اون خیلی استرس داشت بخاطر این مسابقه چیمشد پیشش میبودم و ارومش میکردم
خوشحال بودم از اینکا میا برنده شده بود اون خیلی برای این مقامش تلاش کرده بود سختی های زیادی رو تحمل کرد و حتی به خودش اسیب زد ، من باید توی این موقعیت پیشش میبودم .
حیف که نشد ولی باید از دلش در بیارم
..میا..
خیلی خوشحال بودم از اینکهدبالاخره موفق شدم ولی کاشکی جیمین اینجا بود خیلی دوست دارم باهاش اشتی کنم ولی این غرور لعنتیم اجازه نمیده که برم سمتش ؛ اون راست میگفت من به خودم صدمه ای ضدم که غیر قابل جبرانه ولی اون باید پیشم بمونه و کمکم کنه ولی اینم نشد ، راه افتادم به سمت خونه..
...
وقتی رسیدم در و باز کردم رفتم داخل ولی کسی نبود چیمیشد جیمین الان اینجا بود
خیلی دلم براش تنگ شده بود درسته تا صب پیش هم بودیم ولی انگار از هم دیگه خیلی دور بودیم
میا دیگه نتونست تحمل کنه ،نشست رو زمین و زد زیر گریه
جیمین:/
میخواستم میا رو سوپرایز کنم که دیدم در باز شد، فک کنم خودشه
کل اتاق و تزیین کرده بودم و یه کیکی که ی ادمک روش بود گرفته بودم ، منتظر بودم که میا بیاد ولی انگار خبری نبود ، دو دقیقه منتظر شدم دیدم نمیاد گفتم برم ببینم چی شده چرا نمیاد؟
جیمین:میا؟؟
میا سرشو بالا اورد و وقتی جیمین و نتونست واضح ببینه و گریش شدیدی تر شد
جیمین:میا چی شده؟؟
میا:ه..هیچی ولم کن
جیمین:یعنی چی بگو ببینم !
میا:چیه تو که باهام قهر بودی ولم کن بزار به حال خودم باشم
جیمین:چیزی شده؟
میا: ...
جیمین:میا*بلند* بگو ببینم چی شده؟
میا:هم لپ تاپمو ازم گرفتی هم خودتوخوب من پیکار کنم تنها میشم*گریه شدید تر*
جیمین:فقط بخاطر همین؟
میا:اره
جیمین:بیا کارت دارم *دست میا رو گرف و برد به سمت اتاق*چشماتو ببند
میا:برای چی؟
جیمین:تو ببند.
میا:بیا بستم
جیمین:حالا اروم بیا داخل
میا با کمک جیمین وارد اتاق شد:باز کنم؟
جیمین: عاره باز کن ...
...
اسلاید دوم= کیکی که جیمین گرفته بود
۶۹.۸k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.