بچه که بودم
بچه که بودم
بهار با کفشهای نو
تق تق کنان از راه می رسید،
شمعدانی های خانه سرخاب می زدند
و عشق آغاز می شد...
بچه که بودم
بهار هر روز با چادر گل گلی مهمان خانه می شد...
بزرگتر که شدم
نه کفشهای نو،
نه شمعدانی ها..
و نه هیچ مهمانی
بهار را به خانه نیاورد
بهار فقط فصلی شد
که نبودت را تحویل گرفتم!!
#صفا_سلدوزی
بهار با کفشهای نو
تق تق کنان از راه می رسید،
شمعدانی های خانه سرخاب می زدند
و عشق آغاز می شد...
بچه که بودم
بهار هر روز با چادر گل گلی مهمان خانه می شد...
بزرگتر که شدم
نه کفشهای نو،
نه شمعدانی ها..
و نه هیچ مهمانی
بهار را به خانه نیاورد
بهار فقط فصلی شد
که نبودت را تحویل گرفتم!!
#صفا_سلدوزی
۶۲۹
۱۰ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.