"ای سرآغاز غزلهای من ای مهتابی
"ای سرآغاز غزلهای من ای مهتابی
پیله ی چشم مرا ای سبب بی خوابی
تو شبیه تَن ماهی، به خیالم هرشب
از دل انگیزترین منظره ها می تابی
با عیار تو دلم حسّ خودش را سنجید
بسکه ای جاذبه ی حضرت گندم، نابی!
روی این زخم پر از وحشتِ انبوه نمک
گرمی دست شفا بخش خدایی، آبی
کاش می شد که مرا از همه بهتر، یکبار
پشت کمیاب ترین بغضِ خدا دریابی
🍃❤️
پیله ی چشم مرا ای سبب بی خوابی
تو شبیه تَن ماهی، به خیالم هرشب
از دل انگیزترین منظره ها می تابی
با عیار تو دلم حسّ خودش را سنجید
بسکه ای جاذبه ی حضرت گندم، نابی!
روی این زخم پر از وحشتِ انبوه نمک
گرمی دست شفا بخش خدایی، آبی
کاش می شد که مرا از همه بهتر، یکبار
پشت کمیاب ترین بغضِ خدا دریابی
🍃❤️
۳.۱k
۲۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.