وقتی حسودی میکنی

وقتی حسودی میکنی
پارت ۴

ویو یونا:یهو دیدم که جونگ کوک بهم سیلی زد

جونگ کوک:م.ن منظوری نداشتم نمیخواستم اینجوری بشه(همراه با بغض)

یونا:گمشو ازت متنفرمممم(گریه و داد)

جونگ کوک:(داشت نزدیک میشد تا بغلش کنه)

یونا:بهم دست نزن اشتباه از من بود که به همچین ادمی مثل تو اعتماد کردم(گریه داد)(بدو بدو رفت اتاق)

ویو جونگ کوک:چرا من اینکارو باهاش کردم؟چرا دست بلند کردم؟الان چیکار کنم تقصیر من بود که اینجوری شد😢
دیدم که یونا لباس بیرون پوشیده

کوک:کجا میری این وقت شب(اروم)

یونا:شما چی کاره ی من هستی(داد)

کوک:شوهرتم پدر بچت

یونا:شوهر؟😂تو اگه شوهر من بودی که دست روم بلند نمیکردی

کوک:(رفتم کلید ها رو از دستش بیرون کشیدم)

یونا:اقای جئون به حد کافی منو کفری کردی کلیدا رو بده بهم(اعصبانی)

کوک:تو واقعا ازم متنفری؟

یونا:ارهههه ازت متنفرم دیگه به چند زبون بگم که ازت خوشم نمیاد حالا جنابعالی اجازه میدید برم؟(داد)

کوک:باشه(کلید هارو داد)برو(بغض)فقط مواظب خودت باش(بچم چه خوش قلبه)

یونا:(رفت درو محکم کوبید)

ویو یونا:داشتم همینجوری گریه میکردم از خیابون رد میشدم دیدم که یه ماشین با سرعت میاد طرفم خودم نرفتم کنار چون واقعا دیگه نمیخواستم زندگی کنم کم مونده بود که یهو یه نفر از پشت دستم رو کشید اون......(جونگ کوک نیست)
دیدگاه ها (۰)

وقتی حسودی میکنی پارت۵ویو یونا:یهو یه نفر ار پشت دستم رو کشی...

وقتی حسودی میکنی پارت ۶ویو کوک:فک کردم یونا هست ولی اون...کو...

وقتی حسودی میکنی پارت ۳ویو جونگ کوک:دیدم یهو یونا پاشد رفت ا...

وقتی حسودی میکنیپارت۲رفتم دیدم که غذای مورد علاقه ام رو درست...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟗عشق مافیا ویو یونادستام میلرزه. با ترس همراه جونگ کوک ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒عشق مافیاویو بورام ساعت 8:30 از تخت اومدم بیرون یه دوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط