پارت۲۰:
پارت۲۰:
تهیونگ: ارع داداش صبر کن بذار ببینم خبر میدم.
کوک: باش.
تو همون حالت بودیم که یهو کوک گفت.....
کوک: ولی نامردی نکنیم بدن خوبی داری.
نیلیکا: گگگگ اصلا چشات رو درویش کن دیوث.
کوک:🤣🤣🤣.
یهو گوشی کوک زنگ خورد .
کوک: الو چیشد؟
تهیونگ: نه داداش هیچی تو خونه نداشتن خیالت راحت.
کوک: باش دستت درد نکنه.
رفتیم بیرون پشتم به کوک بود و اصلا حواسم هم بهش نبود.
برگشتم نگام افتاد به کوک. صورتش سرخ شده بود.
کوک: دیگه نمیتونم تحمل کنم.(بم)
نیلیکا: چی؟
یهو اومد سمتم منو انداخت رو تخت خودش هم اومد رو من شروع کرد به بوسیدنم منم همراهی کردم.
کم کم رفت سمت گردنم و مار.ک های خیلی بدی میذاشت فکر کنم دو سه هفته بمونه .رفتم سمت سی.نه هام با یکیشون بازی میکرد و اون یکی رومی.خور.د آه.ونال.ه هام شروع شده بود رفتم سمت پو.صیم شروع کرد به خوردنش دیگه نتونستم تحمل کنم و گفتم....
نیلیکا: آه. کوک شروع کن.
کوک: اینقدر عجله داری باش.
بعد سریع شلوارش و بلوزش رو در آورد و دی.کش رو کرد داخلم اولش خیلی درد داشت بعد لذت بخش شد و من شروع کردم به نال.ه کردن بعد ۱۵مین کوبیدن هردومون ار.ضا شدیم و ازم کشید بیرون یهو یه مایع داغ لای پام حس کردم خون بود.
کوک: پس باک.ره بودی و من گرفتم چه عالی.
یه لبخند بی حال بهش زدم و خودمو تو بغلش جا دادم و خوابیدم.
تهیونگ: ارع داداش صبر کن بذار ببینم خبر میدم.
کوک: باش.
تو همون حالت بودیم که یهو کوک گفت.....
کوک: ولی نامردی نکنیم بدن خوبی داری.
نیلیکا: گگگگ اصلا چشات رو درویش کن دیوث.
کوک:🤣🤣🤣.
یهو گوشی کوک زنگ خورد .
کوک: الو چیشد؟
تهیونگ: نه داداش هیچی تو خونه نداشتن خیالت راحت.
کوک: باش دستت درد نکنه.
رفتیم بیرون پشتم به کوک بود و اصلا حواسم هم بهش نبود.
برگشتم نگام افتاد به کوک. صورتش سرخ شده بود.
کوک: دیگه نمیتونم تحمل کنم.(بم)
نیلیکا: چی؟
یهو اومد سمتم منو انداخت رو تخت خودش هم اومد رو من شروع کرد به بوسیدنم منم همراهی کردم.
کم کم رفت سمت گردنم و مار.ک های خیلی بدی میذاشت فکر کنم دو سه هفته بمونه .رفتم سمت سی.نه هام با یکیشون بازی میکرد و اون یکی رومی.خور.د آه.ونال.ه هام شروع شده بود رفتم سمت پو.صیم شروع کرد به خوردنش دیگه نتونستم تحمل کنم و گفتم....
نیلیکا: آه. کوک شروع کن.
کوک: اینقدر عجله داری باش.
بعد سریع شلوارش و بلوزش رو در آورد و دی.کش رو کرد داخلم اولش خیلی درد داشت بعد لذت بخش شد و من شروع کردم به نال.ه کردن بعد ۱۵مین کوبیدن هردومون ار.ضا شدیم و ازم کشید بیرون یهو یه مایع داغ لای پام حس کردم خون بود.
کوک: پس باک.ره بودی و من گرفتم چه عالی.
یه لبخند بی حال بهش زدم و خودمو تو بغلش جا دادم و خوابیدم.
۶.۹k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.