پارت۲۱:
پارت۲۱:
از خواب بیدار شدم کوک خواب بود چقدر بامزه خوابیده بود رفتم دستشویی و کار های لازم رو انجام دادم لباس از تو کمد ورداشتم و پوشیدم و رفتم پایین خدمتکارا اومده بودن رفتم تو آشپزخونه نشستم صبحونه خوردم وقتی تموم شد خواستم برم بالا که یه خدمتکار اومد.
خدمتکار: برو سریع لباس هاتو بپوش بیا کار کن تازه چرا صبحونه ارباب و خوردی؟
یهو کوک اومد و گفت.....
کوک: اون خانم این خونه و زن منه خدمتکار نیست و خوب کاری کرد صبحانه من و خورد مشکلی داری؟
خدمتکار: نه ببخشید .
از اونجا رفت من موندم و کوک.
نیلیکا: سلام چاگیا.
کوک: همم سلام بیب.
خواستم برم سمت یخچال که کوک دستمو گرفت و گفت.....
کوک: بیب من بوس میخوام.
رفتم سمتش و دوتا لپاش رو بوس کردم خواستم برم که دوباره دست منو گرفت .
کوک: نه من از لب میخوام.
نیلیکا: عههه بذار برم آب بخورم تشنمه.
کوک یهو اومد سمتم و لباش رو گذاشت رو لبام بعد از حدود ۲مین ازم جدا شد و گفت....
کوک: هههه اینم بوسه اول صبح. خیلی خوب بود.
زدم به شونش و گفتم....
نیلیکا: خرگوش دیوونه.
از خواب بیدار شدم کوک خواب بود چقدر بامزه خوابیده بود رفتم دستشویی و کار های لازم رو انجام دادم لباس از تو کمد ورداشتم و پوشیدم و رفتم پایین خدمتکارا اومده بودن رفتم تو آشپزخونه نشستم صبحونه خوردم وقتی تموم شد خواستم برم بالا که یه خدمتکار اومد.
خدمتکار: برو سریع لباس هاتو بپوش بیا کار کن تازه چرا صبحونه ارباب و خوردی؟
یهو کوک اومد و گفت.....
کوک: اون خانم این خونه و زن منه خدمتکار نیست و خوب کاری کرد صبحانه من و خورد مشکلی داری؟
خدمتکار: نه ببخشید .
از اونجا رفت من موندم و کوک.
نیلیکا: سلام چاگیا.
کوک: همم سلام بیب.
خواستم برم سمت یخچال که کوک دستمو گرفت و گفت.....
کوک: بیب من بوس میخوام.
رفتم سمتش و دوتا لپاش رو بوس کردم خواستم برم که دوباره دست منو گرفت .
کوک: نه من از لب میخوام.
نیلیکا: عههه بذار برم آب بخورم تشنمه.
کوک یهو اومد سمتم و لباش رو گذاشت رو لبام بعد از حدود ۲مین ازم جدا شد و گفت....
کوک: هههه اینم بوسه اول صبح. خیلی خوب بود.
زدم به شونش و گفتم....
نیلیکا: خرگوش دیوونه.
۵.۱k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.