اردوی مدرسه ای

اردوی مدرسه ای
پارت 6

جونگ کوک هم آماده شده بود و رو تخت نشسته بود و منتظر من بود با اون لباسی که پوشیده بود خیلی جذاب شده بود عضله هاش کاملا معلوم بود مخصوصا اون تتو هاش که هر دختریو دیوونه می‌کنه هوفف ا.ت بسه
جونگ کوک ویو
صدای در اومد و نگاهم رفت سمت در دستشویی وقتی ا.ت اومد بیرون کلا محوش شده بودم اون تاپ شلوارک پوشیده بود که پوست سفیدش کلا تو معرض دید بود نمی‌دونم چرا میخواستم بهش بگم که برو لباستو عوض کن ولی نه کوک به تو ربطی نداره
ا.ت.اقای جونگ کوک.جونگ کوک..کوک.
کوک.ب.ب.له
ا.ت.خوبید
کوک.اره اره
ا.ت.بریم؟
کوک.بریم
رفتیم پایین تا ببینیم مدیر چی کار داره رفتیم و گفت امروز آزادیت بریم بگردیم و هر کار دوست دارید بکنید اما از فردا بیشتر روزا برنامه دارید منم رفتم پیش تهیونگینا
تهیونگ.سلام
یونا.سلام
ا.ت.چه عجب یادی از من کردین..قیافه میگیره...
یونا.اوووو یکی اینجا ناراحت شده بیا بغلم ببینیم
ا.ت .برو ببینیم
یونا.خب آخه چجوری جا می‌شدیم میخواستی رو پای منو و تهیونگ بشینی
ا.ت عوضی منو و تو از بچگی دوستیم بعد تو باید تهیونک آبله چند ساله اوکی شدی بعد منم و به اون ترجیع میدی خب به اون دوست پسرت میگفتی پیش جونگ کوک بشینه
یونا.نکه خیلی بدن اومد پیش جونگ کوک نشستی
ا.ت .ایششش گمشو اصلا من میرم
یونا.کجا
ات.به‌تو مربوط نیست
یونا.ایش شیبا
تهیونگ.بیخیال فوش نده ...خنده...
یونا.باشه...خنده...
ا.ت ویو
رفتم یه گوشه روی صندلی تنها نشسته بودم حوصلم سر رفته بود با کس دیگه ایم زیاد دوست نبودم یهو دیدم یکی نشست پیشم که دیدم ..


شرایط
5لایک
5کامنت
دیدگاه ها (۶)

وقتی دیر میایی خونه و جونگ کوک عصبی میشهlast partیونا ..به ز...

وقتی دیر میایی خونه و جونگ کوک عصبی میشهکوک.اووو بلاخره تشری...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط