وقتی دیر میایی خونه و جونگ کوک عصبی میشه
وقتی دیر میایی خونه و جونگ کوک عصبی میشه
کوک.اووو بلاخره تشریف تو آوردی (آرامش قبل طوفان)
یونا.چه خبر(ها چی دارم میگم وای تو حال خودم نیستم )
کوک.(چی میگفت اینیدونه محکم زدم رو میز و از رو مبل بلند شدم و آروم آروم رفتم سمتش اووو پس مستی)
یونا ویو
وقتی زن در رو میز ترسیدم وای داره میاد
کوک.کجا بودی
یونا.م.من
کوک.گفتم کجا بودی...عربده..
یونا...بغض...
کوک.من نگفتم هشت شب خونه باش..داد..
یونا.ببخشید حواسم به ساعت نبود قول میدم دیگه تکرار نشه
کوک.یونا
یونا.ب.ب.بله.
کوک.کدوم قبرستونی بودی
یونا.ب.بیرون دیگه
کوک.یعنی بار نرفتی
یونا.چ.چی نه که.گفتم که میریم بیرون
کوک.اما دوستم تو رو تو بار دیده و اینکه تو رفتی بیرون و مست کردی
یونا.ب.بخشید
کوک.میدونی چقدر نگرانت بودم..عربده...
یونا.ب.ب.بخشید...گریه...
کوک.خفه شو حالیت میکنم سرپیچی از دستوراتم و دروغ گفتن چی میشه
یونا.ن.نه جونگ کوک لطفاً
کوک.دبگه فایده ندارد
انداختنش رو کولم و برکش تو اتاق پرتش کردم رو تخت و
یونا.جونگ کوک خواهش میکنم من نمیخوام مگه نگفتی هر موقع خواستی لطفاً جونگ کوک
کوک.من به خواستت احترام گذاشتم ولی این تو بودی که میزاشتی پس عواقبشم با خودته
خیمه زدم روش و شروع کردم بوسیدنش
کوک.جوری به فاکت میدم که از درد اسممو فریاد بزنی اگه اسمم جونگ کوکه تا چند روز نمیتونی راه بری
یونا.ل.لطفا...
حوفشو قطع کردم و شروع کردم محکم بوسیدنش جوری میبوسیدم که طعم خونه تو دهنم حس میکردم لباساشو پاره کردم و شروع کردم گردنشو مارک گذاشتن و همینجوری داشت گریه میکرد ......
ادامشو با ذهن خودتون تصور کنید
فردا
یونا.دلم یه جوری درد میکرد که انگار داشتم میمردم از خودم حالم به هم میخورد حس این دست خورده ها رو داشتم بغل دستم جونگ کوک خوابیده بود نتونستم خودمو مگه دارم شروع کردم گریه کردن ولی جونگ کوک بیدار شد
کوک.چیشده
دستمو گذاشتم رو پاش
یونا.دستتو به من نزن..گریه...
کوک.من باید از دستت ناراحت باشم بعد تو ناراحتی
یونا.بهن گفتم دوست ندارم این کار و انجام بدم ولی تو بهم توجه نکردی
کوک.منم گفتم از دروغ و سرپیچی خوشم نمیاد اما تو این کار و کردی
یونا.حالم ازت به هم میخوره
کوک.حواست به حرفات باشه
کوک.اووو بلاخره تشریف تو آوردی (آرامش قبل طوفان)
یونا.چه خبر(ها چی دارم میگم وای تو حال خودم نیستم )
کوک.(چی میگفت اینیدونه محکم زدم رو میز و از رو مبل بلند شدم و آروم آروم رفتم سمتش اووو پس مستی)
یونا ویو
وقتی زن در رو میز ترسیدم وای داره میاد
کوک.کجا بودی
یونا.م.من
کوک.گفتم کجا بودی...عربده..
یونا...بغض...
کوک.من نگفتم هشت شب خونه باش..داد..
یونا.ببخشید حواسم به ساعت نبود قول میدم دیگه تکرار نشه
کوک.یونا
یونا.ب.ب.بله.
کوک.کدوم قبرستونی بودی
یونا.ب.بیرون دیگه
کوک.یعنی بار نرفتی
یونا.چ.چی نه که.گفتم که میریم بیرون
کوک.اما دوستم تو رو تو بار دیده و اینکه تو رفتی بیرون و مست کردی
یونا.ب.بخشید
کوک.میدونی چقدر نگرانت بودم..عربده...
یونا.ب.ب.بخشید...گریه...
کوک.خفه شو حالیت میکنم سرپیچی از دستوراتم و دروغ گفتن چی میشه
یونا.ن.نه جونگ کوک لطفاً
کوک.دبگه فایده ندارد
انداختنش رو کولم و برکش تو اتاق پرتش کردم رو تخت و
یونا.جونگ کوک خواهش میکنم من نمیخوام مگه نگفتی هر موقع خواستی لطفاً جونگ کوک
کوک.من به خواستت احترام گذاشتم ولی این تو بودی که میزاشتی پس عواقبشم با خودته
خیمه زدم روش و شروع کردم بوسیدنش
کوک.جوری به فاکت میدم که از درد اسممو فریاد بزنی اگه اسمم جونگ کوکه تا چند روز نمیتونی راه بری
یونا.ل.لطفا...
حوفشو قطع کردم و شروع کردم محکم بوسیدنش جوری میبوسیدم که طعم خونه تو دهنم حس میکردم لباساشو پاره کردم و شروع کردم گردنشو مارک گذاشتن و همینجوری داشت گریه میکرد ......
ادامشو با ذهن خودتون تصور کنید
فردا
یونا.دلم یه جوری درد میکرد که انگار داشتم میمردم از خودم حالم به هم میخورد حس این دست خورده ها رو داشتم بغل دستم جونگ کوک خوابیده بود نتونستم خودمو مگه دارم شروع کردم گریه کردن ولی جونگ کوک بیدار شد
کوک.چیشده
دستمو گذاشتم رو پاش
یونا.دستتو به من نزن..گریه...
کوک.من باید از دستت ناراحت باشم بعد تو ناراحتی
یونا.بهن گفتم دوست ندارم این کار و انجام بدم ولی تو بهم توجه نکردی
کوک.منم گفتم از دروغ و سرپیچی خوشم نمیاد اما تو این کار و کردی
یونا.حالم ازت به هم میخوره
کوک.حواست به حرفات باشه
- ۲.۹k
- ۰۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط