زندگیاحساسیمن

#زندگی_احساسی_من
#part15
جولیا رفت پیش الیزابت و گفت

جولیا : الیزابت میخوام باهات حرف بزنم تنهایی

الیزابت :باشه جولیا

جولیا و الیزابت از چادر ها دور شدن

جولیا : الیزابت میخوام یک کاری رو انجام بدی

الیزابت : چه کاری رو باید انجام بدم

جولیا : ازت میخوام که بری و به همه بگی که کار تو بوده که باعث شدی آنیا غیبش بزنه

الیزابت : چی ولی باعث میشه که رعد تونیتروس بگیرم

جولیا :مهم نیست نکنه دلت میخواد که کاری کنم دیوید ازت متنفر بشه

الیزابت : ولی ....

جولیا : ولی بی ولی انجام میدی یا نه

الیزابت :باشه انجام میدم....

در اون طرف

استاد هندرسون و یکی دیگه از معلم ها داشتن دنبال آنیا میگشتن و هوا در حال تاریک شدن بود که صدای جیغی شنیده شد جیغی که بیشتر شبیه درخواست کمک بود

ویو آنیا

بهوش که اومدم چشام تار میدید و هوا در حال تاریک شدن بود مقداری طول کشید تا بفهمم کجام وقتی فهمیدم با ترس جیغ کشیدم و درخواست کمک کردم

آنیا : کمکککککک

اینم پارت ۱۵ امید وارم که خوشتون بیاد و ببخشید که چند ماه نبودم چون گوشیم سوخته بود و الان گوشی جدید خریدم و تونستم پارت بدم دوستون دارم ماچ به کلتون 😘

#انیا #یور #لوید #بکی #دامیان #جاسوس_خانواده
دیدگاه ها (۷)

مرسی از تک تک حمایت هاتون :) 💙

ایشون الکس هستن کسی که از بکی خوشش میاد و از دیوید متنفره تا...

آخ من قربونتون برم۳۰۰ تایی شدنمون مبارک 🥳💃

بابت کیفیت صدا معذرت میخوام انیا و لوید #انیا #لوید #یور #جا...

You must love me... P7

My Vampire Mate Season 2 part : ۳

پارت 4 مافیایی مخفی🖤🌕سه روز از شروع پروژه گذشته بود و هنوز ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط