The school of the rich
The school of the rich
مدرسه ی ثروتمندان
part18
_میدونی فکر کردم با جنیفر میتونم فراموشش کنم،اما آدم نفس کشیدنشو میتونه یادش بره؟ میتونه یادش بره هیونگ؟
هیونگگ من خیلی عاشقشممم
اما انگار اون منو دوست نداشت(درحال زار زدن)
€(درحال گریه کردن)
_هیونگ تو برای چی گریه میکنی؟
€دارم برای احمق بودن شماها تاسف میخورم😂😂(میزنه زیر خنده)
اخه داداش من اگه سولا دوست نداشت که همش دنبالت نبود
_پس چرا اینقدر زود رفت؟ها چرااا؟چرا زود دست کشید، چرا منو تنها گذاشت
اینو بدون هیونگ حالا که اون رفته منم دوباره میشم همون جونگکوک قبلی
€میدونی وقتی میخواست بره چی بهم گفت؟
_چی؟
€بهم گفت که میره نه به دلیل اینکه دیگه ازت دست کشیده و دوست نداره،فقط برای این میره که تو راحت باشی چون احساسات تو از احساس خودش مهم تره،میگفت حالا که منو دوست نداره و یکی دیگه رو دوست داره من میرم که با وجودم اذیتش نکنم،میگفت خیلی عاشقته اونقدری که حاضره برای خوشحالیت از دستت بده
میدونی خیلی بهش بد کردی
من مطمئنم که بهت خیانتی نکرده:)
_آه هیونگ من الان چکار کنمم؟(بابغض)
€باید صبر کنی تا یه روز برگرده کره تا بتونی دوباره قلبشو بدزدی
حتی اگه الانم بری فکر نکنم دردی ازت دوا بشه
فلش بک به آمریکا
وقتی جت نشست روی زمین، سولا و مایکل که درحال چرت زدن بودن توسط خدمه و بادیگاردها بیدار شدند و از جت خارج شدن
هنوز پاشون رو روی زمین نگذاشته بودن که ماشینی پورش جلوشون ترمز زد
و سوآ و یونگی از ماشین پیاده شدن و سولا که انگار دنیارو بهش دادن از خوشحالی رفت و پرید بغل دوتاشون
هر سه شون خیلی خوشحال بودن و پس از کلی حرف زدن مایکل گفت:
خب بچه ها بادیگاردها پشت سرتون تا خونه همراهیتون میکنن
(علامت سوآ~،علامت یونگی^)
~عاعا مایکل هنوز نیومده میخوای بری؟
^راست میگه مایکل بیا باهم بریم
+میکل جونم من تازه دیدمت که نرو خب
=ببخشید اما نمیشه باید به کارها رسیدگی کنم پس فعلا خدانگهدار
بعداز اینکه مایکل رفت سولا، سوآ و یونگی هم سوار ماشین شدن و تا خود شب توی لس آنجلس گشت زدن
بیشتر جاهای لس آنجلس رو نشون سولا دادن و در اخر هم به رستورانی رفتن و در اونجا شام خوردن(گایز سولا رفته لس آنجلس آمریکا)
و بعد رهسپار خونه که بهتره بگم یه پنت هاوس خیلی لوکس رفتن
وقتی رسیدن رمز در رو زدن و یکی از بادیگارد ها چمدان ها سولا رو داخل گذاشت و پس از گرفتن اجازه خارج شد
سوآ اتاق خواهرش رو بهش نشون داد و بعد رفت تا لباس هاش رو عوض کنه وقتی دوباره اومد پیش سولا با چیزی که دید خشکش زد....
مدرسه ی ثروتمندان
part18
_میدونی فکر کردم با جنیفر میتونم فراموشش کنم،اما آدم نفس کشیدنشو میتونه یادش بره؟ میتونه یادش بره هیونگ؟
هیونگگ من خیلی عاشقشممم
اما انگار اون منو دوست نداشت(درحال زار زدن)
€(درحال گریه کردن)
_هیونگ تو برای چی گریه میکنی؟
€دارم برای احمق بودن شماها تاسف میخورم😂😂(میزنه زیر خنده)
اخه داداش من اگه سولا دوست نداشت که همش دنبالت نبود
_پس چرا اینقدر زود رفت؟ها چرااا؟چرا زود دست کشید، چرا منو تنها گذاشت
اینو بدون هیونگ حالا که اون رفته منم دوباره میشم همون جونگکوک قبلی
€میدونی وقتی میخواست بره چی بهم گفت؟
_چی؟
€بهم گفت که میره نه به دلیل اینکه دیگه ازت دست کشیده و دوست نداره،فقط برای این میره که تو راحت باشی چون احساسات تو از احساس خودش مهم تره،میگفت حالا که منو دوست نداره و یکی دیگه رو دوست داره من میرم که با وجودم اذیتش نکنم،میگفت خیلی عاشقته اونقدری که حاضره برای خوشحالیت از دستت بده
میدونی خیلی بهش بد کردی
من مطمئنم که بهت خیانتی نکرده:)
_آه هیونگ من الان چکار کنمم؟(بابغض)
€باید صبر کنی تا یه روز برگرده کره تا بتونی دوباره قلبشو بدزدی
حتی اگه الانم بری فکر نکنم دردی ازت دوا بشه
فلش بک به آمریکا
وقتی جت نشست روی زمین، سولا و مایکل که درحال چرت زدن بودن توسط خدمه و بادیگاردها بیدار شدند و از جت خارج شدن
هنوز پاشون رو روی زمین نگذاشته بودن که ماشینی پورش جلوشون ترمز زد
و سوآ و یونگی از ماشین پیاده شدن و سولا که انگار دنیارو بهش دادن از خوشحالی رفت و پرید بغل دوتاشون
هر سه شون خیلی خوشحال بودن و پس از کلی حرف زدن مایکل گفت:
خب بچه ها بادیگاردها پشت سرتون تا خونه همراهیتون میکنن
(علامت سوآ~،علامت یونگی^)
~عاعا مایکل هنوز نیومده میخوای بری؟
^راست میگه مایکل بیا باهم بریم
+میکل جونم من تازه دیدمت که نرو خب
=ببخشید اما نمیشه باید به کارها رسیدگی کنم پس فعلا خدانگهدار
بعداز اینکه مایکل رفت سولا، سوآ و یونگی هم سوار ماشین شدن و تا خود شب توی لس آنجلس گشت زدن
بیشتر جاهای لس آنجلس رو نشون سولا دادن و در اخر هم به رستورانی رفتن و در اونجا شام خوردن(گایز سولا رفته لس آنجلس آمریکا)
و بعد رهسپار خونه که بهتره بگم یه پنت هاوس خیلی لوکس رفتن
وقتی رسیدن رمز در رو زدن و یکی از بادیگارد ها چمدان ها سولا رو داخل گذاشت و پس از گرفتن اجازه خارج شد
سوآ اتاق خواهرش رو بهش نشون داد و بعد رفت تا لباس هاش رو عوض کنه وقتی دوباره اومد پیش سولا با چیزی که دید خشکش زد....
۸.۵k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.