یاندره مخفی من
یاندره مخفی من
خب دوستان با اینکه پارت قبل ۲۰ تا لایک نخورده ولی چون عجله دارممیخوام زود تمومش کنم پس بریم برای شروع
_________________
ماسکشو داد پایین که با صورت خندون کوتارو مواجه شدم
تو دوران مدرسه من با کوتارو از همه صمیمی تر بودم جوری که حتی اگه یه روز نمیومد مدرسه حتما میرفتم بهش سر میزدم تا ببینم چرا نیومده
بلخند بزرگی روی صورتم نقش بست
سریع پریدم بغلش به طوری که نزدیک بود از پشت روی زمین بیوفته
انقدر دل تنگش بودن که همین باعث شد تا گولوله های اشک از چشمام پایین بیاد
همین که متوجه شد دارمگریه میکنم منو از خودش جدا کرد و جدی تو صورتم نگا کرد
:هی هی ا/ت برای چی گریه میکنی مگه قرار نزاشتیم هیچ کدوممون گریه نمیکنه
در حالی که داشتم اشکامو پاک میکردم گفتم
:اخه عوضی خیلی دلم برات تنگ شده بود میدونی چند ساله ندیدمت
با دستش درحال نواز موهام بود که دستش توسط کسی گرفته شد
سرمو بالا گرفتم که با صورت عصبی ایزانا مواجه شدم
خواستم براش همه چیز رو توضیح بدم که دست کوتا رو محکم پیچوند که باعث شد کوتا فریاد خفیفی از سر درد بزنه
سریع بلند شدم و شروع کردم به التماس کردن تا دستشو ول کنه ولی تاثیری نداشت
برای اینکه جلوشو بگیرم رفتم سمتش و محکم بغلش کردم و کمی به عقب هولش دادم
همینطور که محکم بغلش کرده بودم تا از دعوا با هم دیگه جلو گیری کنم گفتم
:ایزانا اروم ....اروم باش اون دوستمه ترو خدا الان میکشیش
بعد پایان این جملم دست کوتا رو ول کرد و با همون دست سرمو نوازش کرد
سمت گوشم امد و اروم زمزمه کرد
:کسی نباید نزدیکت بشه چه برسه باهات حرف بزنه.....نمیزارم دیگه کسی بیاد پیشت چه دوست چه غریبه ....خودم هرکسی که به ملکم نزدیک بشه رو میکشم(اکلیلی شوید)
با این حرفش حس ترس همه وجودم رو پر کرد
سریع ازش جدا شدم و خواستم برم پیش کوتا که مچ دستمو گرفت و با حالت کاملا جدی گفت
:کجا؟...نزدیکش بشی تورو هم ادب میکنم
سرمو پایین انداختم و حرکت نکردم
اروم به سمت کوتارو که روی زمین افتاده بود و با دست رو محکم گرفته بود رفت
روی زنانو خم شد و گفت
:این سزای کسیه که به ملکه من نزدیک بشه
بعد بدون هیچ حرف دیگه ای دستمو گرفت و شروع به حرکت کرد
___________
پارت بعد باشه برای شب
خب دوستان با اینکه پارت قبل ۲۰ تا لایک نخورده ولی چون عجله دارممیخوام زود تمومش کنم پس بریم برای شروع
_________________
ماسکشو داد پایین که با صورت خندون کوتارو مواجه شدم
تو دوران مدرسه من با کوتارو از همه صمیمی تر بودم جوری که حتی اگه یه روز نمیومد مدرسه حتما میرفتم بهش سر میزدم تا ببینم چرا نیومده
بلخند بزرگی روی صورتم نقش بست
سریع پریدم بغلش به طوری که نزدیک بود از پشت روی زمین بیوفته
انقدر دل تنگش بودن که همین باعث شد تا گولوله های اشک از چشمام پایین بیاد
همین که متوجه شد دارمگریه میکنم منو از خودش جدا کرد و جدی تو صورتم نگا کرد
:هی هی ا/ت برای چی گریه میکنی مگه قرار نزاشتیم هیچ کدوممون گریه نمیکنه
در حالی که داشتم اشکامو پاک میکردم گفتم
:اخه عوضی خیلی دلم برات تنگ شده بود میدونی چند ساله ندیدمت
با دستش درحال نواز موهام بود که دستش توسط کسی گرفته شد
سرمو بالا گرفتم که با صورت عصبی ایزانا مواجه شدم
خواستم براش همه چیز رو توضیح بدم که دست کوتا رو محکم پیچوند که باعث شد کوتا فریاد خفیفی از سر درد بزنه
سریع بلند شدم و شروع کردم به التماس کردن تا دستشو ول کنه ولی تاثیری نداشت
برای اینکه جلوشو بگیرم رفتم سمتش و محکم بغلش کردم و کمی به عقب هولش دادم
همینطور که محکم بغلش کرده بودم تا از دعوا با هم دیگه جلو گیری کنم گفتم
:ایزانا اروم ....اروم باش اون دوستمه ترو خدا الان میکشیش
بعد پایان این جملم دست کوتا رو ول کرد و با همون دست سرمو نوازش کرد
سمت گوشم امد و اروم زمزمه کرد
:کسی نباید نزدیکت بشه چه برسه باهات حرف بزنه.....نمیزارم دیگه کسی بیاد پیشت چه دوست چه غریبه ....خودم هرکسی که به ملکم نزدیک بشه رو میکشم(اکلیلی شوید)
با این حرفش حس ترس همه وجودم رو پر کرد
سریع ازش جدا شدم و خواستم برم پیش کوتا که مچ دستمو گرفت و با حالت کاملا جدی گفت
:کجا؟...نزدیکش بشی تورو هم ادب میکنم
سرمو پایین انداختم و حرکت نکردم
اروم به سمت کوتارو که روی زمین افتاده بود و با دست رو محکم گرفته بود رفت
روی زنانو خم شد و گفت
:این سزای کسیه که به ملکه من نزدیک بشه
بعد بدون هیچ حرف دیگه ای دستمو گرفت و شروع به حرکت کرد
___________
پارت بعد باشه برای شب
۵.۵k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.