و تو ای بانو...
و تو ای بانو...
به تو مینویسم...به تو که در گذر زمان شکستی..
به تو که ساختی و سوختی اما صدایت در نیامد...
فریاد کن...
به تو مینویسم ....فریاد کن که شعرم بدون فریاد تو قافیه هایش نامنظم میشود...
به تو مینویسم که در نوجوانیت ...
ماند ...تموم ارزوها...
به تو ...
که همچون اقیانوس ارامی ...ولی طوفانت را در خودت حل کرده ای...
برخیز...
زندگی هم تو را فریاد میزند...
به تو مینویسم...به تو که در گذر زمان شکستی..
به تو که ساختی و سوختی اما صدایت در نیامد...
فریاد کن...
به تو مینویسم ....فریاد کن که شعرم بدون فریاد تو قافیه هایش نامنظم میشود...
به تو مینویسم که در نوجوانیت ...
ماند ...تموم ارزوها...
به تو ...
که همچون اقیانوس ارامی ...ولی طوفانت را در خودت حل کرده ای...
برخیز...
زندگی هم تو را فریاد میزند...
۲۴۶
۰۷ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.