رمان فیک پارت

رمان فیک پارت9
ببخشید یه دور نوشتم از سال نشد کامل پاک شد مجبورشدم از اول بنویسم🤦‍♀️💔
که یهو با کسی که انتظارش نمیرفت رو به رو شدم
امیر بود ی مرد کنارش که ی چوسه شبیه کوکی بود یعنی کوک ی چسه شبیهش بود
ج:ع.ع.ع.عمو!؟
علامت عموش&
&:به به چ خبرا از این طرفا
ل:که بعدش نگاه من کردو جونکوک منو خیلی سفت تر بغل کرد گرفت
&:معرفی نمیکنی؟؟
ل:تا خواستم معرفی کنم جونکوک حرف زد
خ:چیشده یادی از ما کردی پیرمرد؟؟
&:یعنی بعد از 7یا8سال نمیتونم برادر زادمو ببینم 😂؟
اون دختره برام اشنا بود
دیگه هرچی شوخی داشتم مهربون بودم بسته
ل:یهو غرید گلوی کوک رو گرفت با چشمای خونین نگاه من کرد
&: گفتم اسمت چی؟ 😡
اگه نگی دیگه این پسرو نمیبینی
ل:برای جون کوک هم ک شده بود زبون باز کردم
م. م. من ل. ل. لیسا ه. ه. هستم
ا. اقا
که دیدم لبخندی زد کوک رو به طرفی پرت کرد
پا برداشت سمت ک امیر شونشو گرفت
؟ :هی ما قرارمون این نبود
&:قرار؟ کدوم قرار؟ ها اون؟ اون واسه چند دیقه پیش بود حالا هری جوجه محلی 😂🐣
؟ :گرفتم ی مشت زدم تو صورتش لیسا هم از ترس به خودش میلرزید
منو یکی محکم تر زد بیهوش شدم
ل:یکی محکم زد تو صورت امیر و بیهوش شد کوکم نمیتونست بلند بشه
یهو به من ی لبخند شیطانی 😈زدو
اروم اروم سمتم امد دستشو توی جیبش کرد که یهو..
شرط
کامنت بالای 35
بچه خوبه ی قراری بزاریم
اگه از چیزی که من میگم شما دوبرابر کامنت بزارید بجای 1پارت دوتا پارت میزارم
مثلا میگم شرط پارت بعدی 10تا شما 20تا بزارید بجای 1پارت دوتا میذارم یعنی دوبرابر شرطی ک من میگم
حالا شرط این پست کامنت 29تا اوک؟؟
دیدگاه ها (۵۲)

بچه ها میخوام از الان رای گیری کنمتا 3شنبه وای میسم رمان بعد...

خب بچه ها رای گیری کردمبا اینکه چند نفر بیشتر نبود اما اونکی...

رمان فیک پارت 8که یهو صدای داد شلیک امددیدم امیر مشتش زد به ...

استایل لیسا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط