رمان فیک پارت اره دیگه
رمان فیک پارت 9 اره دیگه 9
پارت 10هست این پارت🤦♀️
اروم اروم سمتم قدم برداشت لبخند شیطانی زد دستشو کرد تو جیبش که با چیزی که دیدم رنگم پرید
یه چاقو دراورد معلوم بود خیلی تیزه
خودش ی ثانیه دستشو کشید بالا که مثلا تیز نیست اما دستش زخم شد که خندید گفت
&:اوبس دستم پر.یود شدش
چیزی نیست فقط قراره قلب توهم پریود بشه
ل:واتتتت این بشر دیوانس نمیتونی عین ادمیزاد بگی خونی زخمی اخه...
ترسیدم بهش گفتم
م.م.مشکلت با م. من چ. چی؟؟
که دیدم لبخند زد گفت
امد سمتم بلندم کرد با مهربانی گفتم اخیش که یهو گلومو گرفت
&:هی کچلو این زخم که باعث شد یکی از چشمام کور بشه یادت نیست؟؟
چنگال فرو کردی تو چشمم
ل:با این حرفش تک تک همه چی رو یادم امد ا. اون همونی بود که پدر مادرم رو کشت منم چنگا ورداشتم رفتم رو مبل پریدم رو سرش و چنگال و فروش کردم تو تخم چشماش
اما دیر شده بود چون مامان بابام و کشته بود
که دیدم کوکی انگار بهوش امد اما زخمی گفت
ج:ب.با ا. اون ک. کاری ن. نداشته ب. باش
ل:همینطور که گردن منو گرفته بود ببندم کرد راه رفت سمت کوک
&:هه( خنده)😏
اون موقعی که نزاشتی این بی مصرفو بکشم باید به فکر نجاتش میبودی
ل؛ که یهو یکی با مایتابه زد ب کلش اون بیهوش شد
گیسوکمند امیر بود🥺😂
واقعا داشتم خفه میشدم که رفت برام اب معدنی گرفت رفت دور کوک
که یهو..
شرط
کامنت ها 35تا
پارت 10هست این پارت🤦♀️
اروم اروم سمتم قدم برداشت لبخند شیطانی زد دستشو کرد تو جیبش که با چیزی که دیدم رنگم پرید
یه چاقو دراورد معلوم بود خیلی تیزه
خودش ی ثانیه دستشو کشید بالا که مثلا تیز نیست اما دستش زخم شد که خندید گفت
&:اوبس دستم پر.یود شدش
چیزی نیست فقط قراره قلب توهم پریود بشه
ل:واتتتت این بشر دیوانس نمیتونی عین ادمیزاد بگی خونی زخمی اخه...
ترسیدم بهش گفتم
م.م.مشکلت با م. من چ. چی؟؟
که دیدم لبخند زد گفت
امد سمتم بلندم کرد با مهربانی گفتم اخیش که یهو گلومو گرفت
&:هی کچلو این زخم که باعث شد یکی از چشمام کور بشه یادت نیست؟؟
چنگال فرو کردی تو چشمم
ل:با این حرفش تک تک همه چی رو یادم امد ا. اون همونی بود که پدر مادرم رو کشت منم چنگا ورداشتم رفتم رو مبل پریدم رو سرش و چنگال و فروش کردم تو تخم چشماش
اما دیر شده بود چون مامان بابام و کشته بود
که دیدم کوکی انگار بهوش امد اما زخمی گفت
ج:ب.با ا. اون ک. کاری ن. نداشته ب. باش
ل:همینطور که گردن منو گرفته بود ببندم کرد راه رفت سمت کوک
&:هه( خنده)😏
اون موقعی که نزاشتی این بی مصرفو بکشم باید به فکر نجاتش میبودی
ل؛ که یهو یکی با مایتابه زد ب کلش اون بیهوش شد
گیسوکمند امیر بود🥺😂
واقعا داشتم خفه میشدم که رفت برام اب معدنی گرفت رفت دور کوک
که یهو..
شرط
کامنت ها 35تا
- ۲.۳k
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط