Dark Blood p9

× کجا میری ؟
+ فکر نکنم به تو مربوط بشه
× واقعا ؟
+ ببین ما فقط یک معامله معلولی کردیم پس تو حق نداری که منو مثل عروسک خیمه شب بازی ، بازی بدی اوکی
× من نمیفهمم چی میگی برای همین جوابی بهت نمیدم
+ خب نمیفهمی خواهشاً از سر راهم برو کنار تا برم
× نمیرم
+ اون وقت چرا ؟
× چون باید با بادیگارد بری
+ نوموخوام با اون برم خو
× پس اگه نموخوای مثل دفعه های قبل میگم اون هیولای صحرایی زوری ببرتت
+ ( نفس عمیق ) باشه قبول
× دیدی بلاخره به توافق میرسیم ( با لبخند رضایت )
+ آره دیدم با زور تو به توافق رسیدم ( چشم غره )
بادیگارد به سمتم اومد
× خوش بگذره
+ دبیرستان زیاد خوشی ای نداره که بگذره
بادیگارد : بفرمایین تا ببرمتون ، از این ور لطفاً ( به ا/ت )
+ باشه تو برو منم میام
بادیگارد وایساد و منتظر من موند تا من اول برم
+ نترس نمی خوام فرار کنم حالا برو
بادیگارد : خانم ها مقدم هستن خانم
+ باشه بابا حالا نمی خواد انقدر زبون بریزی
مجبور شدم جلوتر برم وقتی به حیاط رسیدیم یک ون اومد جلومون
+ نگو که میخوای با این بریم ( به بادیگارد )
بادیگارد : بله خانم با همین میریم
+ شوخیت گرفته مگه داریم میریم جنگ فقط میخوایم بریم یک شهر کاملا عادی
بادیگارد : ارباب اینجوری دستور دادن
که یک دفعه اون ( میدونید دیگه منظورش همون جهیونه 😑 ) از اون ور اومد
× من کی همچین دستوری دادم ؟
اومد کنارمون وایسا
+ میتونیم یک چیزی بپرسم ؟ ( به جهیون )
× بپرس
+ تو کارو زندگی نداری که همش پیش مایی
× نه والا خانم کیم
+ ( نفس عمیق )
+ خب حالا میشه با ون نریم ( به بادیگارد )
بادیگارد : ارباب شما چه دستوری میدین
× خب با ون نرین ( از این منطقی تر 🤣 عاشق منطق آقای شیم هستم 🤣 )
بادیگارد : چشم ارباب ، قربان فقط با کدوم ماشین بریم ؟
× هر چی که خانم کیم بگن
• بادیگارد به ا/ت نگاه میکنه
+ خب چرا به من نگاه میکنی خو با یک ماشین عادی
بادیگارد : چشم
• جیک بخاطر کیوت بودن ا/ت لبخندی زد
× فعلا ( به ا/ت )
ا/ت : خیلی ناخودآگاه شروع کردم براش دست تکون دادن که سریع به خودم اومدم و سریع دستم رو انداختم پایین
پرش زمانی در ماشین ساعت ۶:۳۰ صبح ........
ا/ت : اوه بلاخره میتونم یک نفس راه بکشیم 😮‍💨 ( آروم )
راننده : خانم رسیدیم
+ ا چه زود
از شیشه به بیرون نگاه کردم
+ وای چقدر برای کوچیک بودن خونه غر غر کردم ولی الان برای اینکه یک دقیقه توی خونم بشینم تقلا می کنم ( توی ذهنش )
از ماشین پیاده شدم که دوتا بادیگارد پشت سرم وایسادن
+ شما کجا ؟
بادیگارد ها : با شما میاین خانم
+ خب چرا دو نفری یک نفره کافیه هاااااا ( از لجش اینجوری میگه )
بدون اینکه حرفی بزنم مجبور شدم که به همراه دوتاشون به طبقه بالا برم وقتی وارد خونه شدیم
یک از بادیگارد ها : خانم من پایین منتظرتون ( منظورش ا/ت و اون یکی بادیگارد هست ) میمونیم اگه چیزی خواستین هیونبین هست
+ باشه مرسی
بادیگارد داشت می رفت که یک دفعه دوباره برگشت
بادیگارد : آها راستی این گوشی خدمت شما
+ چه گوشی ای ؟
بادیگارد : ارباب جهیون این گوشی رو برای شما فرستادن تا اگه یک وقتی براتون اتفاقی افتاد و من یا هیونبین پیش تون نبودیم به ایشون زنگ بزنین ، شماره ارباب و من داخلش هست اگه چیزی خواستین میتونید به من هم زنگ بزنید
+ باشه ممنون
بادیگارد رفت و من هم گوشی رو باز کردم و رفتم داخل شماره های تلفنی
+ ای خدا اون خلی چیزی هست ، وای نگا نگا شماره بادیگارد هم تو گوشیمه
رفتم روی شماره بادیگارده
+ پس اسمش جی هو هست ( بادیگارد رو میگه )
+ خب حالا بیخیالش
+ وای چقدر دلم برای خونم تنگ شده بود
هیونبین : خانم من جلوی در منتظرتون میمونم
+ باشه
رفتم داخل حال پذیرایی
+ وای خدا الان دوست دارم ولو شم روی کاناپه
+ به خودت بیا ا/ت الان باید سریع لباسم و وسایلم رو بردارم و سریع به دبیرستانم برم الان این از همه مهم تره
رفتم به اتاق خوابم و شروع کردم به برداشتن تمام وسایل درسی و وسایل که نیاز دارم
چند دقیقه کوتاه بعد .......
یک دفعه یک صدای از حال پذیرایی اومد آروم به سمت حال پذیرایی رفتم
+ هیونبین ؟ تویی ؟
در حالی که ترسیده بودم آروم آروم به سمت در بیرون رفتم که یک دفعه دیدم هیونبین روی زمین افتاد و بیهوش شده و در بیرون بازه
+ هههههههه ( با دستی روی دهان ، شوک و تعجب زیاد ) ( خودتون بفهمید منظورم از ههههههه چیه دیگه ، این ههههههه جوریه که نمیتونم بگم چطوری تلفظ میشه چون فقط وقتی میترسیم به صورت گفتاری میگیمش 😅 )
همینجوری که دستم روی دهنم بود و تعجب کرده بود یک دفعه یک نفر دستم رو از روی دهنم برداشت و با دستمال دهنم رو گرفت ، هر چقدر جیغ کشیدم ولی چون روی دهنم دستمال بود جیغ هام بی صدا میشد که یک دفعه چشمام سیاهی رفت ( منظور اینکه بیهوش شد )

ادامه پارت بعد 🥰❤️✨
دیدگاه ها (۴)

Dark Blood p۱۰

۱۰۰ تایی شدیممممممم 🥳🎊🎉❤️✨خیلی خیلی برای حمایت ها و لایک هات...

چند پارتی جونگوون p۳

چند پارتی جونگوون p2

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط