یه هم از پشتم صدای گربه دم پنجره اومد( چی انتضار داشتید 😂
یه هم از پشتم صدای گربه دم پنجره اومد( چی انتضار داشتید 😂)
یه لحظه ترسیدم ولی بعدش هیچ
رفتم پایین که کسی شک نکنه دارم چیکار میکنم 3ساعت از یه طرفم باور نمیکنن این همه درس بخونم تو تابستون
رفتم پایین
¢دخترم اومدی
+آره
£خداورشکر که بچه خیلی درس خونی هستی ( اوففف چجورم)
+💕ممنون
یه هو دیدم کاترین میمون اومد تو خونه
زودم رفت سمت جونگ کوک
_زندگیم خوش گذشت؟
™آره ددی خیلی خوش گذشت 💕
_خوبه بیبیم
®پدر خیلی خوبه که بازم شاد شدی بعد مامان خیلی دلم برای این همه از محبتت تنگ شده بود
°اره پدر بزرگ خیلی خوب شد
&به هر حال باید از کاترین ممنون باشم که اومد و زندگی بابا رو رنگی کرد
¢اره موافقم
_دیگه دیگه بالاخره کسی که واقعا لیاقت داره با من باشه نه کس دیگه و نگاهشو داد به ا. ت با اخم و بعد گفت کاترینه و کاترین بغل کرد
+داشتم از حرص پاره میشدممممم مخصوصا اونجا که سلیطه زر زد ددی
بعد چندی صحبت کردن همه رفتن سر کاراشون کوک و کاترین هم داشتن توی حیاط با هم صحبت میکردن منم توی اتاقم از بالکن داشتم اونارو نگاه میکردم با اشک که کاش من جای کاترین بودم
اما هیچ عیبی نداره امشب خوب میدونم چجوری ادمش کنم
یه لحظه ترسیدم ولی بعدش هیچ
رفتم پایین که کسی شک نکنه دارم چیکار میکنم 3ساعت از یه طرفم باور نمیکنن این همه درس بخونم تو تابستون
رفتم پایین
¢دخترم اومدی
+آره
£خداورشکر که بچه خیلی درس خونی هستی ( اوففف چجورم)
+💕ممنون
یه هو دیدم کاترین میمون اومد تو خونه
زودم رفت سمت جونگ کوک
_زندگیم خوش گذشت؟
™آره ددی خیلی خوش گذشت 💕
_خوبه بیبیم
®پدر خیلی خوبه که بازم شاد شدی بعد مامان خیلی دلم برای این همه از محبتت تنگ شده بود
°اره پدر بزرگ خیلی خوب شد
&به هر حال باید از کاترین ممنون باشم که اومد و زندگی بابا رو رنگی کرد
¢اره موافقم
_دیگه دیگه بالاخره کسی که واقعا لیاقت داره با من باشه نه کس دیگه و نگاهشو داد به ا. ت با اخم و بعد گفت کاترینه و کاترین بغل کرد
+داشتم از حرص پاره میشدممممم مخصوصا اونجا که سلیطه زر زد ددی
بعد چندی صحبت کردن همه رفتن سر کاراشون کوک و کاترین هم داشتن توی حیاط با هم صحبت میکردن منم توی اتاقم از بالکن داشتم اونارو نگاه میکردم با اشک که کاش من جای کاترین بودم
اما هیچ عیبی نداره امشب خوب میدونم چجوری ادمش کنم
۷.۳k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲