P23
ویو ات
بعد اینکه قطع کردم رفتم سمت حموم ی حموم ی ساعته گرفتم و اومدم بیرون(مثل من)رفتم سمت کمد لباسم و لباسی ازش بیرون آوردم(اسلاید بعد)بعد ازینکه لباسم رو پوشیدم رفتم سراغ موهام،موهام رو خشک کردم و آرایش کردم آرایش که چه عرض کنم یکم کرم پودر و بالم لب زدم به ساعت نگاه کردم ساعت هنوز شش بود پس تصمیم گرفتم به خواهرم زنگ بزنم،خواهرم چهار سال از من بزرگتره و تو آمریکا زندگی میکنه امروز قرار بود ساعت شش فرودگاه باشه منم که کوک نزاشت برم عوضی(آرمی های عزیز حملهههههه) خلاصه زنگ زدم بهش که بعد دوتا بوق جواب داد(علامت آبجی ات £)
£سلام آبجی کوچولو
+سلام آبجی بزرگه
£صد دفعه گفتم اینجوری صدام نکن
+منم صد دفعه گفتم بهم نگو کوچولو(خنده)
£باشه حالا چرا زنگ زدی؟؟
+میخواستم بهت بگم من نمیتونم بیام دنبالت شوهر عزیزم نزاشت بیام(با لحن مسخره)
£باشه بابا اشکالی ندارع
+آها راستی بابا زنگ زد و گفت که ی مهمونی داره اونم شب و گفته تو هم باید بیای
£آه مرتیکه ی عوضی همیشه ازش متنفر بودم(حرصی)
+منم همینطور حالا میای یا نه؟
£باشه میام فقط لوکیشن خونتون رو بفرست به من بیام اونجا چون جایی رو ندارم که برم
+باشه میفرستم این چه حرفیه تو باید بیای اینجا
یکم غیبت کردیم (غیبت خواهرانه اوفففف عجب کیفی میده🤤🤣)به ساعت نگاه کردم که دیدم ساعت ۶:۳۰
+آبجی مگه تو الان نباید از هواپیما پیاده بشی
£آرع الان دارم پیاده میشم کاری نداری؟؟
+نه برو بای
£بای
پایان مکالمه
وقتی قطع کردم لوکیشن رو فرستادم و بلند شدم رفتم آشپزخونه ی نودل درست کردم و خوردم نمیدونم آجوما کجا رفته بود بعد از ناهار دیدم که یهو............
الان ی پارت دیگه میزارم😊😊
شعار: بنده فرشته هستم 😊
شرایط
لبخند از یادتون نره❤️
بعد اینکه قطع کردم رفتم سمت حموم ی حموم ی ساعته گرفتم و اومدم بیرون(مثل من)رفتم سمت کمد لباسم و لباسی ازش بیرون آوردم(اسلاید بعد)بعد ازینکه لباسم رو پوشیدم رفتم سراغ موهام،موهام رو خشک کردم و آرایش کردم آرایش که چه عرض کنم یکم کرم پودر و بالم لب زدم به ساعت نگاه کردم ساعت هنوز شش بود پس تصمیم گرفتم به خواهرم زنگ بزنم،خواهرم چهار سال از من بزرگتره و تو آمریکا زندگی میکنه امروز قرار بود ساعت شش فرودگاه باشه منم که کوک نزاشت برم عوضی(آرمی های عزیز حملهههههه) خلاصه زنگ زدم بهش که بعد دوتا بوق جواب داد(علامت آبجی ات £)
£سلام آبجی کوچولو
+سلام آبجی بزرگه
£صد دفعه گفتم اینجوری صدام نکن
+منم صد دفعه گفتم بهم نگو کوچولو(خنده)
£باشه حالا چرا زنگ زدی؟؟
+میخواستم بهت بگم من نمیتونم بیام دنبالت شوهر عزیزم نزاشت بیام(با لحن مسخره)
£باشه بابا اشکالی ندارع
+آها راستی بابا زنگ زد و گفت که ی مهمونی داره اونم شب و گفته تو هم باید بیای
£آه مرتیکه ی عوضی همیشه ازش متنفر بودم(حرصی)
+منم همینطور حالا میای یا نه؟
£باشه میام فقط لوکیشن خونتون رو بفرست به من بیام اونجا چون جایی رو ندارم که برم
+باشه میفرستم این چه حرفیه تو باید بیای اینجا
یکم غیبت کردیم (غیبت خواهرانه اوفففف عجب کیفی میده🤤🤣)به ساعت نگاه کردم که دیدم ساعت ۶:۳۰
+آبجی مگه تو الان نباید از هواپیما پیاده بشی
£آرع الان دارم پیاده میشم کاری نداری؟؟
+نه برو بای
£بای
پایان مکالمه
وقتی قطع کردم لوکیشن رو فرستادم و بلند شدم رفتم آشپزخونه ی نودل درست کردم و خوردم نمیدونم آجوما کجا رفته بود بعد از ناهار دیدم که یهو............
الان ی پارت دیگه میزارم😊😊
شعار: بنده فرشته هستم 😊
شرایط
لبخند از یادتون نره❤️
۱۰.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.