عشق دبیرستانی
P1
من اومدم با ی فیک دیگه خیلی هم خوش اومدم
خب دیگه بریم سراغ فیک
ویو ات
آه بازم ی روز مزخرف دیگه
آها راستی سلام من ات هستم و ی زندگی مزخرف دارم صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب عزیزم بیدار شدم و رفتم wcکار های لازم رو کردم روتین پوستیم رو انجام دادم یونیفرم مدرسه ام رو پوشیدم و رفتم پایین دیدم تهیونگ داره صبحونه درست میکنه(علامت ها ات+،تهیونگ&,جونگکوک_،میا#افراد ناشناس یا به قول اضافی@)
+صبح بخیر اوپا
&صبح بخیر گوگولی من
من شاید ی زندگی مزخرف داشته باشم ولی آبجی و داداشم هیچوقت برام کم نزاشتن من به لطف تهیونگ ی زندگی خوب که نمیشه گفت ولی حالا هرچی من تهیونگ رو خیلی دوست دارم (منم دوستش دارم 🤧)جوری که اگه ی روز نباشه افسرده میشم بگذریم تهیونگ صبحونه رو آورد خوردم و رفتم مدرسه از مدرسه متنفرم(منم همینطور تنها نیستی عزیزم)
رفتم و مثل همیشه ی گوشه نشستم و به بیرون زل زدم که یهو استاد وارد کلاس شد و گفت
ویو جونگکوک
سلام همتون منو میشناسین پس نیاز نیست ادمین دو ساعت توضیح بده(الهیی میبینین چقدر به فکر منه🤧)
من ی مافیام ولی کسی خبر ندارع در واقع بزرگترین مافیای جهان بنده هستم تو مدرسه ی قبلیم ی نفر فهمیده بود که من مافیام به خاطر همون مجبور شدم مدرسه ام رو عوض کنم صبح مثل همیشه تنها صبحونه ام رو خوردم و به سمت ماشینم حرکت کردم بعد از ده دقیقه رسیدم و رفتم داخل بهم گفتن باید برم دفتر مدیر منم رفتم کلاسم رو پیدا کردم و وقتی که میخواستم برم داخل استاد هم اومد و من رو معرفی کرد
@خب بچه امروز دانش آموز انتقالی جدیدی داریم
_سلام به همگی من جئون جونگکوک هستم خوشبختم
کل کلاس:خوشبختم
@جونگکوک برم بشین پیش خانم ات
_ببخشید ولی ات کیه؟
+منم
ی دختر خیلی خوشگل بود پس منم تصمیم گرفتم اذیتش کنم رفتم نشستم پیشش
ویو ات
پسر خوشگلی بود روش کراش زدم ولی عاشق نشدم اومد کنارم نشست با هم سلام و احوالپرسی کردیم و دیگه چیزی نگفتیم که یهو........
یا ابوالفضل 😳 بنظرتون چه اتفاقی افتاد
خماری بد دردیه میدونم
اگه خوشتون اومد بگین تا ادامه بدم اگر هم نه بازم بگین
شعار: بنده فرشته هستم 😊
من اومدم با ی فیک دیگه خیلی هم خوش اومدم
خب دیگه بریم سراغ فیک
ویو ات
آه بازم ی روز مزخرف دیگه
آها راستی سلام من ات هستم و ی زندگی مزخرف دارم صبح با صدای آلارم گوشیم از خواب عزیزم بیدار شدم و رفتم wcکار های لازم رو کردم روتین پوستیم رو انجام دادم یونیفرم مدرسه ام رو پوشیدم و رفتم پایین دیدم تهیونگ داره صبحونه درست میکنه(علامت ها ات+،تهیونگ&,جونگکوک_،میا#افراد ناشناس یا به قول اضافی@)
+صبح بخیر اوپا
&صبح بخیر گوگولی من
من شاید ی زندگی مزخرف داشته باشم ولی آبجی و داداشم هیچوقت برام کم نزاشتن من به لطف تهیونگ ی زندگی خوب که نمیشه گفت ولی حالا هرچی من تهیونگ رو خیلی دوست دارم (منم دوستش دارم 🤧)جوری که اگه ی روز نباشه افسرده میشم بگذریم تهیونگ صبحونه رو آورد خوردم و رفتم مدرسه از مدرسه متنفرم(منم همینطور تنها نیستی عزیزم)
رفتم و مثل همیشه ی گوشه نشستم و به بیرون زل زدم که یهو استاد وارد کلاس شد و گفت
ویو جونگکوک
سلام همتون منو میشناسین پس نیاز نیست ادمین دو ساعت توضیح بده(الهیی میبینین چقدر به فکر منه🤧)
من ی مافیام ولی کسی خبر ندارع در واقع بزرگترین مافیای جهان بنده هستم تو مدرسه ی قبلیم ی نفر فهمیده بود که من مافیام به خاطر همون مجبور شدم مدرسه ام رو عوض کنم صبح مثل همیشه تنها صبحونه ام رو خوردم و به سمت ماشینم حرکت کردم بعد از ده دقیقه رسیدم و رفتم داخل بهم گفتن باید برم دفتر مدیر منم رفتم کلاسم رو پیدا کردم و وقتی که میخواستم برم داخل استاد هم اومد و من رو معرفی کرد
@خب بچه امروز دانش آموز انتقالی جدیدی داریم
_سلام به همگی من جئون جونگکوک هستم خوشبختم
کل کلاس:خوشبختم
@جونگکوک برم بشین پیش خانم ات
_ببخشید ولی ات کیه؟
+منم
ی دختر خیلی خوشگل بود پس منم تصمیم گرفتم اذیتش کنم رفتم نشستم پیشش
ویو ات
پسر خوشگلی بود روش کراش زدم ولی عاشق نشدم اومد کنارم نشست با هم سلام و احوالپرسی کردیم و دیگه چیزی نگفتیم که یهو........
یا ابوالفضل 😳 بنظرتون چه اتفاقی افتاد
خماری بد دردیه میدونم
اگه خوشتون اومد بگین تا ادامه بدم اگر هم نه بازم بگین
شعار: بنده فرشته هستم 😊
۱۰.۶k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.