کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من ...
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
کاش چون پاییز بودم
دیدگاه ها (۱)

انگار که سالهاست که رفته ای …از تابستان بگو ، از بهاری که رف...

در چهل سالگی هم که باشی طنین صدای کسی که تو را به "نام کوچکت...

گل مریم برای دیدنت دیوانه خواهم شدنگاهم کن که از بوییدنت دیو...

عنان احساسم را به دست معشوقه ای بی احساس و سنگدل سپردم روزها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط