ما که رقصیدیم به هر سازی زدی ای روزگار

ما که رقصیدیم به هر سازی زدی ای روزگار
دل به تو بستیم وآخر، دل شکستی روزگار

خوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشت
کی روا باشد جوابم، با بدی ای روزگار

فارغ التحصیل دانشگاه درد وغصه ام
بهر شاگردت عجب، سنگ تمامی روزگار

گربرای دیگران مثل بهاران سبز سبز
بهر من پاییزی و فصل خزانی روزگار

میکنم دل خوش به هرچیزی , حسودی میکنی
مثل رهزن میزنی بر خنده ام چنگ, روزگار

کاش می گفتی زآزارم چه حاصل میشود
وای عجب بی معرفت ،اهل جفایی روزگار

چون پرنده با چه شوقی لانه بر هم میزنم بی زحمت میکنی, خانه خرابم روزگار

چرخ گردون با دلم نامهربان باشد ولی...
با همه درد و غمت, بازم صبورم روزگار
دیدگاه ها (۱)

برایت اتفاق افتاده دنبال خودت باشی؟شبی مانند یک دیوانه در حا...

من قانعم شبانه به خوابی ببینمتاما فقط بیا که حسابی ببینمت......

دلم بابونه و باراندلم یک دشت بی پایاندلم یک هم سُرایی باصدای...

یک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستم ساقی نظر انداخت به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط