دیشب خواب تو دیدم ... روبه روت نشسته بودم توهم سرت پایین
دیشب خواب تو دیدم ... روبه روت نشسته بودم توهم سرت پایین بود داشتی یه چیزای رو کاغذات مینوشتی غرق نوشته هات بودی هی من میخواستم یه کاری کنم که تو منم نگاه کنی ... ولی هرچی من تقلا میکردم تومنو نمیدیدی مجبورم کردی بیام جلوتر اونقدری ک کَلم برسه ب نزدیکای سرت ...سرتو آوردی بالا نگام کردی ولی باز سرتو انداختی پایین باخودکار آبیت مینوشتی ... کلافم کردی منم با کَلم یه ضربه کوچلوآ زدم به سرت ... سرت آوردی بالا بهم لبخندزدی یا خندیدی .. انقدی ک تمام دندونای ردیفت پیداشد باچشمات گفتی چیه!؟.. من گفتم وقتی کارت تموم شد میایی باهم حرف بزنیم ... توهم باهمون لبخند گفتی باشه .. بعد من سرم انداختم پایین یهو رودستم یه چیزی حس کردم نگاه کردم دیدم تو با خودکار آبی که دستت بود یه حلقه کشیدی روانگشت دستم ... نمیدونی چقدر ذوق مرگ شدم ... .حتی وقتی از خواب بیدار شدم انقدی خوشحال بودم که نگو هنوز لبخند رو لبم بود ... نمیدونم کی هستی و کجایی ولی میدونم انقدر تو خوابم واسم نزدیڪ بودی قابل لمس آشنا که هیچکی دیگه نبوده .. نمیدونم کی پیدات کرده بودم،که انقد صمیمی بودیم ...دقیق همونی بودی که همیشه بهش فکر میکنم کسی که خندش خیلی قشنگه ترازحدتصور من تورو اینجوری واسه خودم تصور کردم همین قدر دلبر .. .. امیدوارم که خدا به دلم کار کنه تو پیدا بشی ... .فقط اومدم اینجا خوابم رو بنویسم که یه وقت یادم نره که یه روزی بدم بخونی خوابم رو...
خواب نوشتــ م •🌱🙆❤️💜•
#حداقل خواب مردم کپی نکنید ..
خواب نوشتــ م •🌱🙆❤️💜•
#حداقل خواب مردم کپی نکنید ..
۲۱.۴k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.