کاش به دنیا نمیومدم
پارت 37
اینو گفتمو از اونجا اومدم بیرون
خیلی عصبانی بودم از اینکه یه برادر دارم اما بیشتر از این عصبانی بودم که اون برادرم تهیونگه (از خداتم باشه عنتر😭😭)
ویو الینا
اومدم خونه اما هارلی نیومده بود نگرانش بودم هر چقدم بهش زنگ زدم جواب نداد پاشدم برا خودم یه شام سبک درست کردمو خوردم ساعت تقریباً هشت بود دیگه داشتم نگرانش میشدم معمولن بعد مدرسه سریع میومد خونه میخواستم برم حاضر شم تا برم کلانتری ولی گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بودم اکثرا جواب نمیدم پس قطش کردم که دوباره زنگ خورد بازم قطش کردم ولی دوباره زنگ خورد اینبار جواب دادم
-الو(شاکی)
2سلام منم کویین
-ها تویی
2آره فردا باید یه جایی ببینمت
-خب چرا
2باید یه چیز مهمیو بهت بگم
-آها خب تو زنگ تفریح بگو
2خیلی مهمه چیزی نیست که بشه تو زنگ تفریح گفت
-هفففففف باشه پس چیکار کنیم
2بعد از ظهر برات لوکیشن یه جایی رو میفرستم بیا اونجا
-من همچین جاهایی نمیام
2چرا
-دفعه قبلی فرستادی اومدم کلی کشت و کشتار آخرشم فهمیدم برادرمی الان میام یه کشت و کشتار دیگه اینبار میفهمم پدرمی تمومش کن
۲ودف😐مگه فیلم هندیه پدرت باشم بیا نترس کار دیگه ای دارم تازه اونجایی که میریم مکان عمومیه
-آها اگه اینجویه که باشه میام
2فعلا
-خدافظ
همش احساس میکردم یه کاری می خواستم بکنم ولی یادم نمیومد رفتم یه شیر موزبرا خودم درست کردم(جونگ کوک کجایییییی) اومدم داشتم می خوردم که چشم به ساعت افتاد ساعت تقریباً نه بود که در خونمون به صدا در اومد
ادامه دارد....
میدونم کوتاه شد اون یکی پارتم یکم بعد میزارم
اینو گفتمو از اونجا اومدم بیرون
خیلی عصبانی بودم از اینکه یه برادر دارم اما بیشتر از این عصبانی بودم که اون برادرم تهیونگه (از خداتم باشه عنتر😭😭)
ویو الینا
اومدم خونه اما هارلی نیومده بود نگرانش بودم هر چقدم بهش زنگ زدم جواب نداد پاشدم برا خودم یه شام سبک درست کردمو خوردم ساعت تقریباً هشت بود دیگه داشتم نگرانش میشدم معمولن بعد مدرسه سریع میومد خونه میخواستم برم حاضر شم تا برم کلانتری ولی گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بودم اکثرا جواب نمیدم پس قطش کردم که دوباره زنگ خورد بازم قطش کردم ولی دوباره زنگ خورد اینبار جواب دادم
-الو(شاکی)
2سلام منم کویین
-ها تویی
2آره فردا باید یه جایی ببینمت
-خب چرا
2باید یه چیز مهمیو بهت بگم
-آها خب تو زنگ تفریح بگو
2خیلی مهمه چیزی نیست که بشه تو زنگ تفریح گفت
-هفففففف باشه پس چیکار کنیم
2بعد از ظهر برات لوکیشن یه جایی رو میفرستم بیا اونجا
-من همچین جاهایی نمیام
2چرا
-دفعه قبلی فرستادی اومدم کلی کشت و کشتار آخرشم فهمیدم برادرمی الان میام یه کشت و کشتار دیگه اینبار میفهمم پدرمی تمومش کن
۲ودف😐مگه فیلم هندیه پدرت باشم بیا نترس کار دیگه ای دارم تازه اونجایی که میریم مکان عمومیه
-آها اگه اینجویه که باشه میام
2فعلا
-خدافظ
همش احساس میکردم یه کاری می خواستم بکنم ولی یادم نمیومد رفتم یه شیر موزبرا خودم درست کردم(جونگ کوک کجایییییی) اومدم داشتم می خوردم که چشم به ساعت افتاد ساعت تقریباً نه بود که در خونمون به صدا در اومد
ادامه دارد....
میدونم کوتاه شد اون یکی پارتم یکم بعد میزارم
۱۰.۴k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.