سال ها یکودکیدل ز غصه دور بود
سال ها ی کودکی دل ز غصّه دور بود
ماهی خیال من حوضش از بلور بود
یک درخت سبز بود ، زیرِ سقف آسمان
من به گاهواره ای ، گربه ای کنارمان
ناگهان شبی بلند ، از سرم عبور کرد
بند گاهواره را ، تاب داد و دور کرد
برگ های خسته را ، دسته دسته باد برد
قصّه های خوب را ، مادرم ز یاد برد
سال ها گذشته باز ، حوض خالی ، آب نیست
گاهواره ام کجاست ؟ خواب هست و تاب نیست
ماهی خیال من حوضش از بلور بود
یک درخت سبز بود ، زیرِ سقف آسمان
من به گاهواره ای ، گربه ای کنارمان
ناگهان شبی بلند ، از سرم عبور کرد
بند گاهواره را ، تاب داد و دور کرد
برگ های خسته را ، دسته دسته باد برد
قصّه های خوب را ، مادرم ز یاد برد
سال ها گذشته باز ، حوض خالی ، آب نیست
گاهواره ام کجاست ؟ خواب هست و تاب نیست
- ۱.۰k
- ۰۳ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط