کاری بکن ای عشق که سرشار تو باشم

کاری بکن ای عشق! که سرشارِ تو باشم
پندارِ تو گفتارِ تو کردارِ تو باشم

نه شرقی و نه غربی ام ای زمزمه! بگذار
همواره هوادار، هوادارِ تو باشم

این دلخوشیِ زود گذر چاره ی من نیست
بگذار که ناچارِ تو، ناچارِ تو باشم

خورشیدِ من! ای کاش در این قحطِ رفاقت
همسایه ی دیوار به دیوارِ تو باشم

تکرارِ تو، تکرار نه، تجدیدِ بلوغ است
ای کاش که تکراریِ تکرارِ تو باشم

اسفند رسید و دلِ من خانه تکانده ست
بادا که شب عید، خریدارِ تو باشم

ممدوحِ حقیقی تویی ای سلطنتِ محض
بگذار فقط شاعرِ دربارِ تو باشم

#مرتضی_امیری_اسفندقه
دیدگاه ها (۴)

با من قدم بزندر کوچه ای پر از اقاقیپشت حصار گلیکه میرسد به ط...

رود پر اوازهدر دل من بودیمن همان کوه غروب الودهتو تن مرا بری...

‍ میروم با یاد تو در این خیال تا ببینم خواب شیرین وصال با خی...

شب رفت و ابر ِ تیره ی جانم سفر نکردصبح و سپیده چشم ِ مرا ، م...

جواب دندان شکن رهبر انقلاب به شعر سیمین بهبهانی - حتما بخونی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط