به یاد روز های رفته می گریم که می دانم

به یاد روز های رفته می گریم که می دانم
به پای من نمی مانی و من پای تو می مانم

گدایی در مقام پیش پای شاهیم یعنی
به یاد پنجه ی عشق تو چون تنبور نالانم

به هر سودی رسیدم باز می بینم زیانکارم
پی آدم شدن بودم اگر عمری ست انسانم

اگر یک بار دیگر از گناه او بپرهیزم
عزیز مصر حق دارد بیندازد به زندانم

در آغوشت کشیدم تا بدانی دوستت دارم
نمی فهمی چرا می لرزد از تردید دستانم

هلال ماهی و من با تو خون می جوشد از جانم
تو عید فطری و من پای تا سر عید قربانم

تمنای شراب سرخ لب هایت حلالم باد
به جامی میهمانم کن که سرمستی ست ایمانم


#مهدی_مظاهری
دیدگاه ها (۱)

سیمین بهبهانی:یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنمهجرش دهم ...

جواب ابراهیم صهبا:یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنینازت...

خلخالی از بوسه می بستم به پایتاگر اینجا بودیو طعم تازه می گر...

وقتی که تو نیستیدنیاچیزی کم دارد مثل ِ کم داشتن ِ یک وزیدن،ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط