~~~فیک پرستار~~~
پارت : ۲
میخوام وسایل خونه رو بفروشم
=مطمئنی؟! پشیمون نشی؟!
اره بابا مگه جز یک کمدو کشو لباس و آینه چند تا خرت و پرت چیز خاصیم هست؟!
همه شو بده بره
با تردید یک باشه ای گفت .
&_&_&_&_&__&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_
الان سه روز میشد تو خونه دائون پلاس بودم
=بورام چرا قبول نمیکنی؟!
سینی رو روی میز گذاشت
نمیخوام دائون اسرار نکن
=بابا مگه بده؟! میگم بابام خرج جفتمونو میده ، مشکلی نیست اصلا.
میدونم اما نمیخوام دینی گردنم باشه ، همینکه بدهی های بابامو بدم کلی هنر کردم .
برو بابایی نثارم کرد و رفت پیش سگش کلثوم! عجب اسمی ، منو یاد ننه ادیسون میندازه خخخ
=بیا اینجا مامانیی بیا به به بدمم
خاک برسرت دائون قربون صدقه یه سگ میری!
اخم کرد
=اویی زن تیکه هرچی خواستی به من بگی بگو اما حق نداری به بچم بگی تو!
جوون بابا ،غیرتی ، نشکنی یه وقت.
ایش اصلا به من چه رومو کردم اونور ، زیر چشمی می پاییدمش ، کثا//فت به سگش بیشتر به من محل سگ میداد ای تف تو روحت!
میگم دائون
=ها؟
آدم باش دیگه
=میخوام خودت نمیزاری
زن تیکه بیش//عور
صندلمو در آوردم و بوممممم!
زدم یک راست رفت خورد تو دماغ عملیش .
جیغش رفت هوا شک نداشتم ممد قصاب هم شنید .
چته تو اممم عههه سرسام گرفتم
داد زد
=وحشییییی
لبخند دندون نمایی زدم شک ندارم الان شبیه خر شرک شدم
قابلی نداره عسیسمم
چنان با عربده بلند شد که گریختم ، سگ جای من بود الان می شا//شید . پا به فرار گذاشتم
من بدون اون بدو ، من بدو اون بدو
فکر کنم یه بیست دقیقه ای عین اسکلا دور خودمون میچرخیدیم
نفس زنان گفتم :
بسه...دیگه..مرگ تو ..نا ندارم
=چرا مرگ من؟ مرگ خودت
خیلی خب تو ام حالا نمیخواد عر عر کنی
با همون صدای جیغ جیغو رومخش داد زد
=یعنی من خرم دیگه؟!
با لبخند دندون نمایی که مطمئنم هر ۳۲ دندونم معلوم شده تیزر آخرم زدم
نه ، خاک زیر پامی!
=از دختری که مادر و پدر بالا سرش نیست ، بیش از این انتظار نمیره!
میخوام وسایل خونه رو بفروشم
=مطمئنی؟! پشیمون نشی؟!
اره بابا مگه جز یک کمدو کشو لباس و آینه چند تا خرت و پرت چیز خاصیم هست؟!
همه شو بده بره
با تردید یک باشه ای گفت .
&_&_&_&_&__&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_
الان سه روز میشد تو خونه دائون پلاس بودم
=بورام چرا قبول نمیکنی؟!
سینی رو روی میز گذاشت
نمیخوام دائون اسرار نکن
=بابا مگه بده؟! میگم بابام خرج جفتمونو میده ، مشکلی نیست اصلا.
میدونم اما نمیخوام دینی گردنم باشه ، همینکه بدهی های بابامو بدم کلی هنر کردم .
برو بابایی نثارم کرد و رفت پیش سگش کلثوم! عجب اسمی ، منو یاد ننه ادیسون میندازه خخخ
=بیا اینجا مامانیی بیا به به بدمم
خاک برسرت دائون قربون صدقه یه سگ میری!
اخم کرد
=اویی زن تیکه هرچی خواستی به من بگی بگو اما حق نداری به بچم بگی تو!
جوون بابا ،غیرتی ، نشکنی یه وقت.
ایش اصلا به من چه رومو کردم اونور ، زیر چشمی می پاییدمش ، کثا//فت به سگش بیشتر به من محل سگ میداد ای تف تو روحت!
میگم دائون
=ها؟
آدم باش دیگه
=میخوام خودت نمیزاری
زن تیکه بیش//عور
صندلمو در آوردم و بوممممم!
زدم یک راست رفت خورد تو دماغ عملیش .
جیغش رفت هوا شک نداشتم ممد قصاب هم شنید .
چته تو اممم عههه سرسام گرفتم
داد زد
=وحشییییی
لبخند دندون نمایی زدم شک ندارم الان شبیه خر شرک شدم
قابلی نداره عسیسمم
چنان با عربده بلند شد که گریختم ، سگ جای من بود الان می شا//شید . پا به فرار گذاشتم
من بدون اون بدو ، من بدو اون بدو
فکر کنم یه بیست دقیقه ای عین اسکلا دور خودمون میچرخیدیم
نفس زنان گفتم :
بسه...دیگه..مرگ تو ..نا ندارم
=چرا مرگ من؟ مرگ خودت
خیلی خب تو ام حالا نمیخواد عر عر کنی
با همون صدای جیغ جیغو رومخش داد زد
=یعنی من خرم دیگه؟!
با لبخند دندون نمایی که مطمئنم هر ۳۲ دندونم معلوم شده تیزر آخرم زدم
نه ، خاک زیر پامی!
=از دختری که مادر و پدر بالا سرش نیست ، بیش از این انتظار نمیره!
۹.۷k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.