~~~فیک پرستار~~~
پارت : ۴
تو فسفودی داشتیم عین گاو فسفود میخوردیم که دائون به حرف اومد
=میگم بورام میخوای یه جایی رو بهت معرفی کنم؟!
با دهن پر نگاهش کردم
جون من؟!
=عهه ببند دهنتو ، میدونی با دهن پر حرف زدن حالمو بد میکنه ، چندش
خیلیه خب تو ام زرتو بزن یه چی داشتی میگفتی
=نمیزاری که!
از دوستم لینا شنیدم برادرش دنبال پرستار برای بچه هاشه. میخوای تو رو بهش معرفی کنم؟!
ها بد فکریم نبود
در حال حاظر نمیشد که همش تو خونه دائون بمونم از اونورم باید طلب بابامو صاف میکردم
=چی میگی؟!
باشه ، شماره داری ازش؟!
=نه از لینا میگیرم
اوکی
باز عین گاو ریخیتم سر غذا مون
&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&&_&_
=بورام کجایی شمارشو گیر آوردم
عین فنر از جا پریدم
جدی میگی؟!
=اره بیا
صدا TV رو قطع کننن
وای خدا هل کردمم.
شمارشو تو دفترچه تلفن وارد کردم
بسم الله رحمان رحیم..
دائون عین اسکلا زل زده بود بهم
اگه تو شرایط خوبی بودم حتما بهش میخندیدم
_الو؟!
واای خدا چه جذابه صداش
دائون زد پس کله م که به خودم اومدم
اِ..بورامم
دائون زد تو پیشونیش که فهمیدم چه گافی دادم اخه خنگ اون تورو از کجا میشناسه که میگی بورامم
دائون اشاره کرد گوشیو رو اسپیکر بزارم
عه یعنی چیره برای اگهی که برای پرست..
_متوجه شدم فردا حوالی ساعت ۱۰ صبح اونجا باش
واتتتت واای مامانم اینااا
فقط ادرس..
_میفرستم براتون
وادددد چرا نمیزاری حرفمو کامل بزنم گا//گلول
اهه نچسب.
_خدافظ..
ببخشید
_بله؟!
_میتونم اسمتونو بپرسم؟!
_کیم .
ها یعنی چه بعد قطع کرد .
مردک دیوانه ساد//یسمی.
پوکر فیس به تلفن قطع شده تو دستم عین مش//نگا زل زدم
الان چرا این اینجوری کرد؟!
=غمت نباشه ، این کلا اینجوریه
دفعه قبل خونه لینا دیدمش حتی زحمت نکشید یه سلام کنه .
عیشش ، ازین نچشباس پس!
اینارو ولش ، دعا کن قبولم کنه
زد پسه کلم
=من میگم بیا بمون ور دل خودم بابام خرج جفتمونو میده ، عر عر میکنی میگی نه!
گم//شو بابایی نثارش کردم
=هوی بورامااا پسره جذابه ، قیافش فقط عین هو سلبریتی ، یک شرکت واردات صادرت داره
دوتا بچه هم داره هر دو شیطونو فضول!
اگه مخشو بزنی که عالی میشه
تو فسفودی داشتیم عین گاو فسفود میخوردیم که دائون به حرف اومد
=میگم بورام میخوای یه جایی رو بهت معرفی کنم؟!
با دهن پر نگاهش کردم
جون من؟!
=عهه ببند دهنتو ، میدونی با دهن پر حرف زدن حالمو بد میکنه ، چندش
خیلیه خب تو ام زرتو بزن یه چی داشتی میگفتی
=نمیزاری که!
از دوستم لینا شنیدم برادرش دنبال پرستار برای بچه هاشه. میخوای تو رو بهش معرفی کنم؟!
ها بد فکریم نبود
در حال حاظر نمیشد که همش تو خونه دائون بمونم از اونورم باید طلب بابامو صاف میکردم
=چی میگی؟!
باشه ، شماره داری ازش؟!
=نه از لینا میگیرم
اوکی
باز عین گاو ریخیتم سر غذا مون
&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&_&&_&_
=بورام کجایی شمارشو گیر آوردم
عین فنر از جا پریدم
جدی میگی؟!
=اره بیا
صدا TV رو قطع کننن
وای خدا هل کردمم.
شمارشو تو دفترچه تلفن وارد کردم
بسم الله رحمان رحیم..
دائون عین اسکلا زل زده بود بهم
اگه تو شرایط خوبی بودم حتما بهش میخندیدم
_الو؟!
واای خدا چه جذابه صداش
دائون زد پس کله م که به خودم اومدم
اِ..بورامم
دائون زد تو پیشونیش که فهمیدم چه گافی دادم اخه خنگ اون تورو از کجا میشناسه که میگی بورامم
دائون اشاره کرد گوشیو رو اسپیکر بزارم
عه یعنی چیره برای اگهی که برای پرست..
_متوجه شدم فردا حوالی ساعت ۱۰ صبح اونجا باش
واتتتت واای مامانم اینااا
فقط ادرس..
_میفرستم براتون
وادددد چرا نمیزاری حرفمو کامل بزنم گا//گلول
اهه نچسب.
_خدافظ..
ببخشید
_بله؟!
_میتونم اسمتونو بپرسم؟!
_کیم .
ها یعنی چه بعد قطع کرد .
مردک دیوانه ساد//یسمی.
پوکر فیس به تلفن قطع شده تو دستم عین مش//نگا زل زدم
الان چرا این اینجوری کرد؟!
=غمت نباشه ، این کلا اینجوریه
دفعه قبل خونه لینا دیدمش حتی زحمت نکشید یه سلام کنه .
عیشش ، ازین نچشباس پس!
اینارو ولش ، دعا کن قبولم کنه
زد پسه کلم
=من میگم بیا بمون ور دل خودم بابام خرج جفتمونو میده ، عر عر میکنی میگی نه!
گم//شو بابایی نثارش کردم
=هوی بورامااا پسره جذابه ، قیافش فقط عین هو سلبریتی ، یک شرکت واردات صادرت داره
دوتا بچه هم داره هر دو شیطونو فضول!
اگه مخشو بزنی که عالی میشه
۱۲.۰k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.