پارت

پارت6

... هرکی خواست میتونه دوست بشه)
*سوهیون حالت خوب نیست؟ سرخ شدی تا داره زنگ میخوره برو بیرون یه هوایی بخور و برگرد
+باشه زودی بر میگردم
......
"بچه ها بشینید، زنگ کلاس خورده
(جیک سر کلاس حواسش فقط به سوهیون بود)
+(قشنگ گند زدی سوهیون آخه کی به تو گفت حرف بزنی؟ الان یه ساعته زل زده بهت معلوم داره به درس گوش میده یا همه ی حواسش
فقط به توعه، اصن وللش بیا عادی جلوش بدیم)
_(چرا انقدر آشنا بنظر میرسه حس میکنم قبلا دیدمش (نویسنده: جیک شی حس نکن مطمئن باش)ولی یادم نمیاد کجا، تازه اسمشم بلد نیستم بعدا اسمشو ازش میپرسم)
" بچه ها خسته نباشید درسمون تا همین جا کافیه دیگه ازادید،فقط اینکه بچه ها برای این هفته تکلیفی ندارید ولی درست درس بخونید امتحان هندسه ی هفته ی بعد رو پاس کنید

(زنگ تفریح)

(جیک میره سر میز سوهیون و دستشو میزاره روی میزش و بدون هیچ مقدمه ای شروع به حرف زدن میکنه)
_قبلا همدیگه رو ندیدیم خیلی اشنا بنظر میای
+ولی من تورو نمیشناسم(اره جون خودم)
_خوب بلدی انگلیسی حرف بزنی؟
+اوممم، اره تسلط کافی دارم، چطور مگه؟
_کره ایم زیاد خوب نیست میخوام از این ببعد با تو حرف بزنم.....
__________________________
#هشت_خوش_شانس#فیک#انها_یپن
ممنونم از تمام کسانی که همراهیم کردن و در مورد رمانم نظر میدن
شرایط پارت بعد:14لایک25کامنت