مترسم و بعد یونا گفت اگه اتفاقی بیوفته از طریق موبایل منو
مترسم و بعد یونا گفت اگه اتفاقی بیوفته از طریق موبایل منو پیدا کنین و یونا رفت تو تنظیمات گوشیش تا مکان رو فعال کنه تا اگه بعد بلایی سرش بیاد بتونن گوشی ردیابی کنن و بعد یه دفعه یونا دید اون پسره نیست و نگران شد در واقع پسره پشتش بود که یه دفعه دستمال بیهوش کننده گذاشت رو بینی یونا که یونا بیهوش شد و پسره اونو برد یه جایی که که اونجا کسی نمیشناسه بعد ۳ ساعت یونا به هوش اومد دید همه جا تاریکه و ترسناکه و کسی نیست یونا خیلی ترسیده بود و داد میزد کمک کمک کسی نیست اینجا خواهش میکنم نجاتم بدین و یونا تلاش میکرد از اونجا خودشو نجات بده و سعی میکرد بند دستاش باز کنه که ناگهان اون پسره اومد پیش یونا و آب داد به یونا گفت بخور تشنته یونا آب خورد و بعد
_ تو کی هستی پسره
&به تو ربطی نداره
_ پس چرا منو دزدیدی
& چون میخوام یکی بیاد پیش من و اون نمیاد پیش من برای همین تو رو دزدیدم تا اون با پاهاش خودش بیاد و
_ کی
& فکر کن
_نمیدونم
& اسم من یوجین هست که قبلا کارآموز جی وای پی بودم ولی الان نه قبلا با لینو دوست بودم ولی الان دشمنیم
_ چرا
& اگه بخاطر لینو نبود الان من کارآموز بودم من یک بار قوانین جی وای پی رو شکوندم که همین باعث شد اخراج بشم لینو رفت به جی وای پی گفت اگه نمیگفت حالا اخراج نمیشدم
_ چه کار کردی
& شراب.....
_همون اولشم نباید اینکارو میکردی لینو بی گناهه
یوجین عصبی شد و یک مشت محکم زد به یونا که یونا از هوش رفت بعد
یوجین رفت ساعت ۱۰ صبح برگشت و آب ریخت تو صورت یونا تا به هوش بیاد بعد بهوش اومد که یوجین رفت سراغ گوشی یونا آورد دید ۱۰ تماس بی پاسخ از لینو و چند تماس بی پاسخ از اعضا و چهار تماس بی پاسخ از کمپانی
& اوه اوه ببین چقدر نگرانتن .... ببین اگه کاری که من میگم رو انجام ندی یه بلایی سرت میارم که فکرشم نمیکنی و
_ باشه (با اشک)
بعد لینو با بقیه اعضا تو کمپانی پیش هم بودن و نگران یونا بودن هی زنگ میزدن بعد یه دفعه گوشی لینو زنگ خورد همه اومدن سراغ گوشی لینو ، لینو دید یونا عه و جواب داد
+ یونا یونااااا کجایی از دیشب نگرانتیم هر چی زنگ میزنیم جواب نمیدی کجایی الو الو الو صدایی نمیومد یه دفعه یونا جیغ کشید گفت لینو منو دزدیدند نجاتم بدههههه خواهش میکنم که یدفعه تماس قطع شد
& مرتیکه مگه بهت نگفتم اون چیزی که گفتم رو بگو هاااااا بگو چرا
یونا اینو خودت خواستی
و رفت شلاق آورد و به یونا شلاق زد خیلی که بدنش یونا زخمی و کبود شده بود و یونا از شدت درد بیهوش شد
& ایشششش لعنتی صبر کن من هنوز باهات کار دارم بزار شب بشه کارم اون موقع انجام میدم الان بخواب
پارت بعد ادامش 🙂
_ تو کی هستی پسره
&به تو ربطی نداره
_ پس چرا منو دزدیدی
& چون میخوام یکی بیاد پیش من و اون نمیاد پیش من برای همین تو رو دزدیدم تا اون با پاهاش خودش بیاد و
_ کی
& فکر کن
_نمیدونم
& اسم من یوجین هست که قبلا کارآموز جی وای پی بودم ولی الان نه قبلا با لینو دوست بودم ولی الان دشمنیم
_ چرا
& اگه بخاطر لینو نبود الان من کارآموز بودم من یک بار قوانین جی وای پی رو شکوندم که همین باعث شد اخراج بشم لینو رفت به جی وای پی گفت اگه نمیگفت حالا اخراج نمیشدم
_ چه کار کردی
& شراب.....
_همون اولشم نباید اینکارو میکردی لینو بی گناهه
یوجین عصبی شد و یک مشت محکم زد به یونا که یونا از هوش رفت بعد
یوجین رفت ساعت ۱۰ صبح برگشت و آب ریخت تو صورت یونا تا به هوش بیاد بعد بهوش اومد که یوجین رفت سراغ گوشی یونا آورد دید ۱۰ تماس بی پاسخ از لینو و چند تماس بی پاسخ از اعضا و چهار تماس بی پاسخ از کمپانی
& اوه اوه ببین چقدر نگرانتن .... ببین اگه کاری که من میگم رو انجام ندی یه بلایی سرت میارم که فکرشم نمیکنی و
_ باشه (با اشک)
بعد لینو با بقیه اعضا تو کمپانی پیش هم بودن و نگران یونا بودن هی زنگ میزدن بعد یه دفعه گوشی لینو زنگ خورد همه اومدن سراغ گوشی لینو ، لینو دید یونا عه و جواب داد
+ یونا یونااااا کجایی از دیشب نگرانتیم هر چی زنگ میزنیم جواب نمیدی کجایی الو الو الو صدایی نمیومد یه دفعه یونا جیغ کشید گفت لینو منو دزدیدند نجاتم بدههههه خواهش میکنم که یدفعه تماس قطع شد
& مرتیکه مگه بهت نگفتم اون چیزی که گفتم رو بگو هاااااا بگو چرا
یونا اینو خودت خواستی
و رفت شلاق آورد و به یونا شلاق زد خیلی که بدنش یونا زخمی و کبود شده بود و یونا از شدت درد بیهوش شد
& ایشششش لعنتی صبر کن من هنوز باهات کار دارم بزار شب بشه کارم اون موقع انجام میدم الان بخواب
پارت بعد ادامش 🙂
۲.۷k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.