تکپارتی
موضوع : وقتی توی کنسرت ازت خواستگاری میکنه ولی بجای اینکه قبول کنی....
(ویو جین )
دو سال بود مخفیانه با ا.ت قرار میزاشتم و امروز میخواستم ازش خواستگاری کنم
البته توی کنسرت تا همه بفهمن..
به جعبهی انگشتر نگاه کردم امیدوارم خوشش بیاد ..
داشتم از مغازه بیرون میومدم که چشمم به یه فرد آشنایی افتاد..
انگار ا.ت بود ولی اون برای چی باید بیاد اینجا ..
بدون توجه رفتم و وارد ماشین شدم
امشب باید خیلی عالی به نظر برسم .
البته که من همیشه عالیم
بعد از اینکه به سالن تمرین رسیدم شروع کردیم به تمرین وسط تمرین بود که صدای گوشیم اومد ولی منیجر نمیزاشت برم جواب بدم ..
مطمئنم بودم ا.ته زود تمرین و تموم کردیم و گوشیم و از توی جیب کتم دراوردم
درست گفتم ا.ت بود بهش زنگ زدم که جواب داد
+:سلام جینی
-:سلام دارلینگ چطوری
+:خوبم تو چطوری
-:منم خوبم .. کاری داشتی
+:نه فقط میخواستم صدات و بشنوم
-:آها خوبه .. راستی امروز برای کنسرت میای
+:اره میام
-:حسابی خوشگل کن چون امروز برات یه سوپرایزی دارم
+:اوه... چه جالب منم برات یه سوپرایز داشتم
-:خب عزیزم من باید برم مشتاقانه منتظر سوپرایزتم
+: همچین
گوشی رو کنار گذاشتم و برگشتم سر تمرین بلاخره تمرین تموم شد و رفتیم سر لباسا .. لباسای که برای کنسرت بودن و پوشیدیم
همه چی آماده بود و به سمت استیج رفتیم
بعد از خوندن چند تا آهنگ و رفتن دنس یکم روی استیج نشستیم تا استراحت کنیم
فکر کنم الان بهترین زمان باشه
از جام بلند شدم و میکروفون و برداشتم
-:سلام به آرمی های گل
؟!(جیغ و داد و....)
-:امروز میخوام از یکی که خیلی دوسش دارم خواستگاری کنم بنظرتون قبول میکنه یا نه
یهو یکی از جمعیت فریاد زد
؟باید احمق باشه که وارد واید هندسام و رد کنه
-:خب بریم از خودش بپرسیم خانمِ لی نه بهتره بگم خانم کیم نمیخواید بیاید خودتون و به دوستان معرفی کنید و جواب منم بدید
یکم منتظر موندم که بلند شد و آروم اومد پیشم ایستاد
زانو زدم و جعبهی انگشتر و جلوش گرفتم
-:باهام ازدواج میکنی کیم ا.ت
+:ولی این و چیکار کنم
سرم و بلند کردم که به جعبه ی دستش اشاره کرد این چیه
+:آها فهمیدم
کنارم زانو زد و درست کنار جعبه ی که گرفته بودم اون یکی رو گرفت
+:باهام ازدواج میکنی کیم سوکجین
-:بله .. جواب که بهم میدی چیه
+:معلومه که آره
خنده ی به دیوونه بودن خودمون کردیم و انگشترا رو دست هم دیگه کردیم
همچنان وقتی بغلم بود بهش گفتم
-:پس میخواستی ازم خواستگاری کنی
+:انقدر طولش دادی که خودم دست به کار شدم
صدای دست زدن ارمیا همه جا رو پر کرده بود و اون روز بهترین روز زندگی من بود ...
پایان
(ویو جین )
دو سال بود مخفیانه با ا.ت قرار میزاشتم و امروز میخواستم ازش خواستگاری کنم
البته توی کنسرت تا همه بفهمن..
به جعبهی انگشتر نگاه کردم امیدوارم خوشش بیاد ..
داشتم از مغازه بیرون میومدم که چشمم به یه فرد آشنایی افتاد..
انگار ا.ت بود ولی اون برای چی باید بیاد اینجا ..
بدون توجه رفتم و وارد ماشین شدم
امشب باید خیلی عالی به نظر برسم .
البته که من همیشه عالیم
بعد از اینکه به سالن تمرین رسیدم شروع کردیم به تمرین وسط تمرین بود که صدای گوشیم اومد ولی منیجر نمیزاشت برم جواب بدم ..
مطمئنم بودم ا.ته زود تمرین و تموم کردیم و گوشیم و از توی جیب کتم دراوردم
درست گفتم ا.ت بود بهش زنگ زدم که جواب داد
+:سلام جینی
-:سلام دارلینگ چطوری
+:خوبم تو چطوری
-:منم خوبم .. کاری داشتی
+:نه فقط میخواستم صدات و بشنوم
-:آها خوبه .. راستی امروز برای کنسرت میای
+:اره میام
-:حسابی خوشگل کن چون امروز برات یه سوپرایزی دارم
+:اوه... چه جالب منم برات یه سوپرایز داشتم
-:خب عزیزم من باید برم مشتاقانه منتظر سوپرایزتم
+: همچین
گوشی رو کنار گذاشتم و برگشتم سر تمرین بلاخره تمرین تموم شد و رفتیم سر لباسا .. لباسای که برای کنسرت بودن و پوشیدیم
همه چی آماده بود و به سمت استیج رفتیم
بعد از خوندن چند تا آهنگ و رفتن دنس یکم روی استیج نشستیم تا استراحت کنیم
فکر کنم الان بهترین زمان باشه
از جام بلند شدم و میکروفون و برداشتم
-:سلام به آرمی های گل
؟!(جیغ و داد و....)
-:امروز میخوام از یکی که خیلی دوسش دارم خواستگاری کنم بنظرتون قبول میکنه یا نه
یهو یکی از جمعیت فریاد زد
؟باید احمق باشه که وارد واید هندسام و رد کنه
-:خب بریم از خودش بپرسیم خانمِ لی نه بهتره بگم خانم کیم نمیخواید بیاید خودتون و به دوستان معرفی کنید و جواب منم بدید
یکم منتظر موندم که بلند شد و آروم اومد پیشم ایستاد
زانو زدم و جعبهی انگشتر و جلوش گرفتم
-:باهام ازدواج میکنی کیم ا.ت
+:ولی این و چیکار کنم
سرم و بلند کردم که به جعبه ی دستش اشاره کرد این چیه
+:آها فهمیدم
کنارم زانو زد و درست کنار جعبه ی که گرفته بودم اون یکی رو گرفت
+:باهام ازدواج میکنی کیم سوکجین
-:بله .. جواب که بهم میدی چیه
+:معلومه که آره
خنده ی به دیوونه بودن خودمون کردیم و انگشترا رو دست هم دیگه کردیم
همچنان وقتی بغلم بود بهش گفتم
-:پس میخواستی ازم خواستگاری کنی
+:انقدر طولش دادی که خودم دست به کار شدم
صدای دست زدن ارمیا همه جا رو پر کرده بود و اون روز بهترین روز زندگی من بود ...
پایان
- ۱۷.۵k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط